سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: مریم حسینی، استاد تمام گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه الزهرا، پژوهشگری برجسته در حوزه نقد ادبی، ادبیات عرفانی، سناییپژوهی و مطالعات زنان است. او متولد ۱۳۴۱، عضو وابسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و رئیس انجمن نقد ادبی ایران از سال ۱۳۹۴ است. حسینی جوایزی چون جایزه پروین اعتصامی برای کتاب «مکتبهای ادبی جهان» (۱۳۹۶)، جایزه کتاب سال تبریز برای تصحیح «مقامات شیخ حسن بلغاری» و عنوان سرآمد آموزشی کشور (۱۴۰۰) را دریافت کرده است. پژوهشهای او بهویژه در نقد ادبی با رویکردهای نوین، جایگاه ویژهای در ادبیات فارسی دارد.
از حسینی در حوزه نقد ادبی، آثار متعددی به چاپ رسیده است. او در کتاب «نقد فمینیستی آثار زنان در ادبیات» به تحلیل شعر و نثر زنان از مشروطه تا دهههای ۵۰ و ۶۰ میپردازد و ویژگیهای ادبیات زنانه را بررسی میکند. در مقاله «روانشناسی اسطوره و داستان؛ رویکردی نوین در نقد ادبی» با استفاده از نظریههای روانشناختی، نقدی نو به متون اسطورهای و عامیانه ارائه میدهد. همچنین، در «بازنمود موضوع و شگردهای ادبی در آثار بهرام بیضایی» تکنیکهای ادبی و موضوعات آثار بیضایی را تحلیل کرده است. اثر دیگر او، «نقد ساختگرایی تکوینی رمان همسایهها اثر احمد محمود»، پیوند فرم ادبی و مسائل اجتماعی را کاوش میکند.
حسینی در تصحیح متون کهن نیز فعال است و آثاری چون «حدیقهالحقیقه» سنایی (تشویقی کتاب سال ۱۳۸۳) و «معراجنامه ایلخانی» را تصحیح کرده است. کتاب «ریشههای زنستیزی در ادبیات کلاسیک فارسی» نیز از آثار کلیدی او در بررسی مسائل جنسیتی است. او با بیش از صد مقاله و چندین کتاب، نقد ادبی مدرن در ایران را ارتقا بخشیده و نقش مهمی در مطالعات ادبی ایفا کرده است. در ادامه پرونده بررسی وضعیت نقد ادبی در ایران، با وی گفتوگویی داشتهایم که میخوانید:
با توجه به شرایط کنونی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در ایران، وضعیت نقد ادبی در کشور را چگونه ارزیابی میکنید و چه عواملی بر کیفیت و رشد آن تأثیرگذار هستند؟
وضعیت نقد ادبی در ایران بهطور مستقیم تحت تأثیر فضای فکری، فرهنگی و اجتماعی حاکم بر جامعه است. ادبیات هر ملتی در بستری شکل میگیرد که وابسته به میزان آزادی، پیشرفت و فرصتهای موجود در آن جامعه است. در جوامعی که از نظر فرهنگی و اجتماعی غنی هستند و آزادیهای فکری در آنها فراهم است، ادبیات و بهتبع آن نقد ادبی به شکوفایی میرسد و حتی در سطح جهانی، جوایز مهمی کسب میکند. در ایران، به دلیل وجود موانع و چالشهای متعدد در فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، ادبیات و نقد ادبی نیز با محدودیتهایی مواجه است. طبیعتاً نقد ادبی ما نیز پیرو همان وضعیتی است که ادبیات کشور دارد. اگر ادبیاتی پویا و شکلگرفته در فضایی آزاد و فرهنگی نداشته باشیم، نقد ادبی نیز نمیتواند به سطح مطلوب و متناسب با غنای ادبیات فارسی برسد. با این حال، تلاشها و کوششهایی در این حوزه صورت میگیرد، اما این تلاشها هنوز به سطح دلخواه نرسیده است.
آیا روششناسی نقد ادبی در ایران با استانداردهای جهانی همگام است؟ به عبارت دیگر، آیا نظریههای ادبی مطرح در جهان، در ایران بهکار گرفته میشوند و اگر بله، آیا درست به کار گرفته میشوند؟
بحث همگام بودن نقد ادبی ایران با جهان، پرسشی گسترده و پیچیده است. برخی از نظریههای ادبی مطرح در جهان در ایران نیز مورد توجه قرار گرفتهاند، اما اینکه آیا این نظریهها بهدرستی بهکار گرفته میشوند، جای تأمل دارد. ادعای همگامی کامل با نقد ادبی جهانی ادعایی بزرگ است و به نظر میرسد که در حال حاضر چنین همگامی بهصورت کامل وجود ندارد. وقتی از پژوهشهای انتقادی در سطح جهانی صحبت میکنیم، باید به گستره وسیعی از تحولات نقد ادبی در شرق و غرب عالم آگاه باشیم، که این سطح از آگاهی در ایران بهطور کامل محقق نشده است. با این حال، برخی منتقدان ایرانی، بهویژه آنهایی که با غرب ارتباط داشتهاند، چه از طریق تحصیل در دانشگاههای خارجی یا شاگردی اساتید برجسته، با دستاوردهای نقد ادبی جهانی آشنا هستند. در نتیجه، برخی از روششناسیهای نقد ادبی در ایران با سطح جهانی همگام است، اما این همگامی لزوماً به معنای کاربرد درست یا عملیاتی کردن صحیح این نظریهها نیست.
نقش دانشگاهها در تربیت منتقدان ادبی در ایران تا چه حد است و آیا دانشگاههای کشور در حال حاضر بهعنوان مراکز اصلی پرورش منتقدان ادبی عمل میکنند؟
نقش دانشگاهها در تربیت منتقدان ادبی در ایران در حال حاضر بسیار محدود است، در حالی که دانشگاهها باید مهمترین پایگاه برای پرورش منتقدان ادبی باشند، همانطور که در سراسر جهان مرسوم است. فارغالتحصیلان دانشگاهها هستند که میتوانند در وضعیت نقد ادبی در جامعه خود نقش تعیینکنندهای داشته باشند. اما متأسفانه، در ایران، دانشگاهها از نظر پرورش منتقدان ادبی برجسته و نظریهپردازان ادبی با کمبودهای جدی مواجه هستند. برای اینکه دانشگاهها بتوانند بهعنوان مراکز پرورش منتقد عمل کنند، نیاز به حضور اساتید برجسته نقد ادبی است که بتوانند شاگردان توانمندی تربیت کنند. در حال حاضر، چنین وضعیتی در دانشگاههای ما وجود ندارد. البته این به این معنا نیست که هیچ منتقد ادبی در دانشگاهها حضور ندارد، بلکه درصد محدودی از اساتید و دانشگاهها به تعلیم و آموزش دانشجویان در این حوزه مشغول هستند. این کمبود اساتید برجسته و نظریهپردازان ادبی، ادعای پرورش منتقدان ادبی قوی در دانشگاهها را تضعیف میکند.
تأثیر فضای مجازی و رسانهها بر گسترش تفکر انتقادی و نقد ادبی در ایران چیست و چگونه این ابزارها به عمومیسازی نقد ادبی کمک کردهاند؟
فضای مجازی و رسانهها تأثیر فوقالعادهای در گسترش تفکر انتقادی و نقد ادبی داشتهاند. یکی از مهمترین پایههای نقد ادبی، توانایی تحلیل لایههای مختلف یک متن است. فضای مجازی، اگر بهدرستی استفاده شود، میتواند فرصتهای بینظیری برای عمومیسازی نقد ادبی فراهم کند. این فضا بهویژه برای مخاطبان عام، که ممکن است حوصله یا فرصت مطالعه کتابهای تخصصی نقد ادبی را نداشته باشند، امکان دسترسی سریع و کاربردی به نظریههای ادبی را فراهم میکند. رسانهها با سادهسازی مفاهیم نقد ادبی، آنها را برای عموم مردم قابل فهم میکنند. این تلاشها، هرچند جایگزین نقد آکادمیک نمیشوند، اما به فراگیری و گسترش نقد ادبی کمک میکنند. در کنار دانشگاهها، رسانهها میتوانند نقش بسیار مؤثری در توسعه نقد ادبی ایفا کنند.
برای کاهش فاصله بین نقد آکادمیک و نقد عمومی چه راهکارهایی میتوان پیشنهاد داد؟ آیا اساساً باید این فاصله را کاهش داد یا رویکرد دیگری را در پیش گرفت؟
ابتدا باید بررسی کنیم که آیا کاهش فاصله بین نقد آکادمیک و نقد عمومی ضروری است یا خیر. به جای کم کردن این فاصله، میتوان تعریف جدیدی برای نقد ارائه داد. میتوان شاخهای از نقد ادبی را توسعه داد که با روششناسیهای خاص و سادهسازی مفاهیم، برای مخاطبان عام جذاب و قابل فهم باشد. این به این معنا نیست که باید نقد آکادمیک را کنار گذاشت، بلکه میتوان نقدی همهفهم ایجاد کرد که هم برای متخصصان و هم برای عموم مردم دلپذیر باشد. همانطور که در فلسفه یا تفکر، اندیشههای پیچیده برای مخاطبان مختلف سادهسازی میشوند، در نقد ادبی نیز میتوان این رویکرد را به کار گرفت. برای مثال، متون پیچیدهای مانند آثار ابنعربی یا غزالی بهصورت ساده برای مخاطبان عام، از جمله نوجوانان، ارائه شدهاند. این روش میتواند در نقد ادبی نیز اعمال شود تا نظریههای پیچیده برای عموم قابل فهم شوند.
رابطه بین نقد ادبی و تولید ادبیات در ایران چگونه است؟ آیا نقد ادبی میتواند به خلق آثار ادبی باکیفیتتر کمک کند؟
بله، نقد ادبی همواره به خلق آثار ادبی باکیفیتتر کمک کرده است. در همه جای جهان، نقد ادبی و ادبیات بهصورت همزمان و پا به پای یکدیگر پیشرفت کردهاند. هرگاه جامعهای منتقدان ادبی برجستهای داشته، نویسندگان و شاعران برجستهای نیز در آن ظهور کردهاند و بالعکس. غنای ادبی یک جامعه نشاندهنده غنای نقد ادبی آن و غنای نقد ادبی نشانهای از پویایی ادبیات است. این دو عنصر بهصورت متقابل، یکدیگر را تقویت میکنند و نمیتوانند بدون یکدیگر به حیات خود ادامه دهند.
مهمترین چالشهای پیش روی منتقدان ادبی در ایران چیست و چگونه این چالشها بر کیفیت نقد ادبی تأثیر میگذارند؟
یکی از بزرگترین چالشهای نقد ادبی در ایران، عدم ارتباط زبانی کافی منتقدان با منابع اصلی نظریههای ادبی است. بسیاری از نظریههای ادبی ابتدا به زبانهایی مانند آلمانی یا انگلیسی ارائه میشوند و برای استفاده در ایران نیاز به ترجمه دارند. اما کیفیت پایین ترجمهها یکی از موانع اصلی است. بسیاری از ترجمههای موجود در حوزه نقد ادبی قابل فهم یا دقیق نیستند و حتی گاهی خواندن متن اصلی به زبان خارجی راحتتر از ترجمه فارسی آن است. چالش دیگر، کاربرد نادرست نظریههای ادبی است. برخی پژوهشگران در ایران از نظریههای ادبی صرفاً برای نوشتن مقالات علمی-پژوهشی و کسب امتیاز استفاده میکنند، بدون اینکه این نظریهها ارزش افزودهای به تحلیل متون بیفزایند. این روند به کاهش کیفیت پژوهشهای ادبی منجر شده است. همچنین، عدم توجه کافی به ادبیات معاصر در دانشگاهها و کمبود واحدهای درسی مرتبط با نقد ادبی و ادبیات معاصر، مانع از تربیت منتقدانی میشود که با نبض ادبیات امروز ایران آشنا باشند. این موضوع باعث شده که منتقدان کمتر به نقد آثار معاصر بپردازند، در حالی که نقد ادبیات معاصر میتواند توجه بیشتری از سوی جامعه جلب کند.
با توجه به پیشرفتهای اخیر در فناوری هوش مصنوعی و تأثیر آن بر حل مشکلات زبانی، مانند ترجمه متون، چشمانداز نقد ادبی در ایران در آینده چگونه خواهد بود؟
پیشرفت هوش مصنوعی، بدون شک تأثیر عمیقی بر نقد ادبی خواهد گذاشت. این فناوری میتواند ترجمههای دقیقتری از متون نظری ارائه دهد و دسترسی به نظریههای جهانی را تسهیل کند. با این حال، حتی با وجود هوش مصنوعی، نیاز به مترجمان حرفهای که بتوانند خروجیهای این فناوری را اصلاح و تکمیل کنند، همچنان باقی است. هوش مصنوعی میتواند دنیای نقد ادبی را متحول کند و آن را به سمتی متفاوت از آنچه در سالهای گذشته تجربه کردهایم، هدایت کند.
آیا نکته یا موضوع دیگری در رابطه با وضعیت نقد ادبی در ایران وجود دارد که بخواهید به آن اشاره کنید و در پرسشهای مطرحشده پوشش داده نشده باشد؟
یکی از مهمترین موانع نقد ادبی در ایران، محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی موجود است. این محدودیتها باعث میشوند که نویسندگان و شاعران نتوانند به راحتی آثار خود را خلق کنند و منتقدان نیز در نقد این آثار با احتیاط عمل کنند. این احتیاطها مانع از آن میشود که نقد ادبی به عمق و فهم کامل متن دست یابد. تا زمانی که فضایی مناسب در جامعه فراهم نشود، آثار ادبی و نقدهای مرتبط با آن نمیتوانند به سطح جهانی برسند. بهبود وضعیت فرهنگی و حرکت به سمت آزاداندیشی میتواند به پویایی ادبیات و نقد ادبی کمک کند.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از راند تیبل، اظهارات اخیر «ساندار پیچای»، مدیرعامل شرکت گوگل، چشمانداز قابل توجهی از آینده نشر محتوا در فضای وب ارائه میدهد. برخلاف نگرش رایج که با گسترش فناوریهای هوش مصنوعی و رشد پلتفرمهای نوین نظیر تیک تا و یوتیوپ، اهمیت نشر وب کاهش یافته یا در حال از بین رفتن است، پیچای معتقد است که وب نه تنها زنده است بلکه به طرز چشمگیری در حال توسعه و افزایش محتوا است.
رشد ۴۵ درصدی صفحات وب در دو سال اخیر شاهدی بر این مدعاست که تولید محتوا همچنان در حال گسترش است و کاهش محسوسی در این حوزه مشاهده نمیشود. از سوی دیگر، تعهد گوگل به هدایت کاربران به منابع وب، نقطه تمایز مهمی در برابر رقبا و شرکتهای نوظهور است که صراحتاً اعلام کردهاند چنین رویکردی را در دستور کار خود ندارند.
با این وجود، نباید از نظر دور داشت که شرایط و ساختار تولید و نشر محتوا به شکل قابل توجهی دگرگون شده است. همانطور که نیلای پاتل اشاره میکند، حضور صرف در قالب یک وبسایت سنتی دیگر کافی نیست و موفقیت در عرصه نشر دیجیتال نیازمند بهرهگیری از پلتفرمهای متنوع و نوین است. پیچای در این زمینه نظرات متفاوتی دارد، اما واقعیت پیچیده بازار و رفتار کاربران حکایت از لزوم سازگاری با این تغییرات دارد.
از منظر استفاده از هوش مصنوعی، پیچای به عنوان نماینده گوگل، دیدگاهی امیدوارکننده ارائه میدهد و هوش مصنوعی را ابزاری میداند که میتواند تجربه جستجو را غنیتر و متنوعتر کند، در حالی که حفظ ترافیک ارجاعی به وبسایتها را نیز تضمین مینماید.
سؤالات مهمی همچنان باقی است: آیا گوگل قادر خواهد بود در مقابل تغییرات سریع الگوریتمها و تحولات گسترده فناوری، تعهد خود به حمایت از نشر وب را حفظ کند؟ و آیا مدلهای اقتصادی و تولید محتوایی وبسایتها میتوانند با رقابت پلتفرمهای مبتنی بر ویدئو و شبکههای اجتماعی، به حیات و توسعه خود ادامه دهند؟
در نهایت، آنچه از این مصاحبه برداشت میشود، امید به آینده نشر وب است؛ اما این امید نباید موجب غفلت از چالشهای جدی و پیچیدگیهای ساختاری و اقتصادی پیش روی این عرصه شود. پیشبینی میشود که آینده نشر دیجیتال ترکیبی از مدلهای سنتی و نوین باشد که برای موفقیت در آن، نیازمند مطالعه و تحلیل دقیق و مستمر است.
انتشارات زبان علم
حامی کتاب و کتابخوانی
بجنورد
خراسان شمالی
انتشارات زبان علم
حامی کتاب و کتابخوانی
بجنورد
خراسان شمالی
مریم رحمانی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بجنورد، بیان کرد: در این کتاب با تکیه بر مبانی روانشناسی و علوم تربیتی، جایگاه ضمیر ناخودآگاه و اهمیت آن را در شکلدهی افکار و رفتارهای انسان شرح شرح داده شده است.
وی گفت: ضمیر ناخودآگاه که منبع اصلی تولید فکر است، قدرتی بزرگ دارد اما خود فاقد توان تشخیص درست از نادرست و خوب از بد است. به همین دلیل اگر از این نیروی ذهنی غافل شویم، ممکن است سرنوشت فردی و سازمانی ما تحت تأثیر انرژیهای منفی قرار گیرد.
رحمانی افزود: تفکر مثبت که بر اساس ایجاد تصویر ذهنی روشن و سازندهای از ارزشهایی چون نور، محبت، احسان و امید بنا شده است، در برابر تفکر منفی که تصویری مبهم و تاریک از نفرت، خودخواهی و ناامیدی ارائه میدهد، قرار میگیرد که این دو انرژی متضاد درون انسان بهصورت بالقوه همواره در تعارض و رقابت هستند، اما زمانی که فرد بتواند بر آنها تسلط یابد و تعادل برقرار کند، این نیروها به خدمتگزار و یاریرسان وی بدل خواهند شد.
وی در ادامه تصریح کرد: کتاب، به سبک مدیریتی و رهبری مثبتگرا میپردازد و آن را یکی از موثرترین شیوههای رهبری در مدارس معرفی میکند که بر اساس این سبک، مدیران مثبتاندیش با ایجاد فضای سازنده و ایجاد روابط اثربخش، نه تنها باعث افزایش امید و خوشبینی در میان معلمان و دانشآموزان میشوند بلکه مزیت رقابتی را برای مجموعه تحت مدیریت خود فراهم میآورند.
رحمانی تاکید میکند که رهبران مثبتگرا با ایجاد شرایطی مساعد و جوّی مثبت، به تقویت سرمایههای انسانی و روانی سازمان کمک کرده و به شکلگیری خودکارآمدی و تابآوری معلمان میانجامند؛ دو شاخص کلیدی که نقش مهمی در کیفیت و پایداری فرایندهای آموزشی دارند.
وی تاکید کرد: این کتاب بهعنوان منبعی کاربردی و پژوهشمحور میتواند برای مدیران مدارس، مربیان، دانشجویان علوم تربیتی و تمامی علاقهمندان به مدیریت آموزشی و روانشناسی کاربردی مفید و الهامبخش باشد.
رحمانی در پایان گفت: این اثر در قالب قطع وزیری و در ۱۰۶ صفحه به بررسی نقش مهم و تاثیرگذار تفکر مثبت در سبک مدیریت و رهبری آموزشی میپردازد.
سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - اکرم عباسی: تاسوعا، روز سقای کربلا، روزی که حماسه در لبان تشنه عباس علیهالسلام شعلهور شد و قلم از نوشتن شکوه وفاداری بازماند، دقیقاً روزی که با «روز قلم» همراه شده است و حالا گویی تاریخ، قلم را دعوت کرده تا دوباره از آب و عطش، از وفا و بیقراری، از رشادت و روشنایی بنویسد.
قلم، اگر در دستان حقیقت باشد، شبیه شمشیر عباس برنده، رها و بیمصلحت است و اگر در جوار ظلم باشد، قلم هم میشود نیزهای که بر گلوی حقیقت مینشیند. پس چه نیکوست که روز قلم، بر آستانه تاسوعا آمده تا ما را متذکر سازد که «نوشتن» همانقدر بزرگ که در راه حق مسئولیت دارد.
قلم باید در رکاب حقیقت و نویسنده باشد چه بسیار نویسندگانی که در دل تاریخ، با مرکب اندیشه، نهتنها مسیر تاسوعا بلکه مسیر عاشورا را تفسیر کردهاند؛ آنها که تردید را از جان کلمات بیرون کردهاند و حماسه را از حنجره واژهها فریاد کردهاند.
روز قلم در تاسوعا، یعنی ما وارثان کربلا باید نه از سر شهرت یا تکرار، بلکه از سر تعهد به راه روشن انسانیت بنویسیم. امروز، قلم تنها ابزار نوشتن نیست؛ سلاحی برای ایستادگی، سفیری برای صلح، آیینهای برای فریاد مظلوم است.
عباس علمدار، با دستانی که وفا را معنا کرد به ما آموخت که حقیقت گاهی باید سکوت کند تا فریاد تاریخ شود و قلم، اگر از مسیر همین حقیقت عبور کند، به رسالتی عاشورایی میرسد. چه بسیار نویسندگان و قلمداران در طول تاریخ که چون عباس، از آب گذشتند و دل به آتش زدند؛ واژه را سپر کردند و معنا را به مسلخ بردند تا فقط یک چیز بماند و آن هم حقیقت است.
قلم در قاموس تاسوعا، تنها وسیلهی نگارش نیست؛ آن گاه که شمشیر بر گلوی حسین نشست، قلم در جان زینب شعله کشید؛ آنجا که لشکر ظلم با نیزه سخن میگفت، لشکر نور با روایت زنده ماند. اگر علم بر دوش عباس بود، قلم بر زبان زینب بود؛ و هر دو، وفادار به راهی که به آزادی ختم شد.
ما در روزگار روایتهای سریع و سطحی، در عصر خبرهای بیریشه و قلمهای بیمسیر، بیش از همیشه محتاج معنای تاسوعایی و عاشورایی قلم هستیم؛ محتاج واژههایی که چون نیزه، اما بر مدار روشنگری نه ویرانی باشند؛ قلمهایی که تعهد را فدای سرعت نکنند و مسئولیت را قربانی دیدهشدن نسازند.
همزمانی روز قلم با تاسوعا، یک هشدار است: مراقب باشیم قلممان به شمشیری در دستان ناحق تبدیل نشود و آن زمان که کلمات بیریشه به زبان میآیند، بی آنکه حقیقتی را روایت کنند، فقط تکرار زخم هستندو اما اگر قلم از سر تعهد برخیزد، میتواند حتی تشنگی کربلا را به زندگی معنا کند.
در این میان، وظیفه اهالی قلم آنانی که نه فقط نویسنده که حافظ میراث فرهنگی و شفاهی مردمان هستند بسیار سخت است. چه بسیار نوحهها، مرثیهها، تعزیهها و اشعار بومی که در سینه کوه و دشت، نسلبهنسل منتقل شدهاند اما هنوز بر صفحهای نقش نبستهاند. قلمِ متعهد، همان است که این گنجینه را از فراموشی نجات دهد.
در این روز، باید به یاد بیاوریم که بسیاری از نویسندگان، خبرنگاران و اندیشمندان، در طول تاریخ، هزینه وفاداری به حقیقت را پرداختهاند؛ برخی خانهنشین شدند و برخی چون عباس، ایستادند تا آیندگان بدانند قلم اگر در مسیر خون باشد، ماندگار میشود.
نه تاسوعا فقط روز عباس (ع) است و نه روز قلم تنها به نویسندگان تعلق دارد. تاسوعا روزیاست که وفاداری در قامت انسان قد کشید، و روز قلم، بزرگداشت کسانیاست که به صداقت کلمات وفادار ماندهاند. هر دو، یادآور آن هستند که حقیقت، قربانی گاه در میدان نبرد، گاه در میدان فکر میخواهد.
امروز، نویسندگان این سرزمین، در سایه نام «عباس (ع)» یاد بگیرند که سکوت نیز میتواند صدا باشد؛ اگر به موقع، اگر در جای درست باشد و چه باشکوه است که تاسوعا، نه فقط به عنوان یک مناسبت مذهبی، بلکه به مثابه یک مکتب اخلاقی، در زیست جهان نویسنده ایرانی جاری شود.
یادمان باشد: قلم اگر در مسیر تزویر رود، تیزتر از هر نیزهای خواهد بود. و اگر در مسیر روشنایی حرکت کند، از هر علمداری ماندگارتر خواهد شد.
در طول تاریخ، بسیاری از نویسندگان، خبرنگاران، شاعران و مورخان، قلم را نه به عنوان ابزار، بلکه به مانند یک رسالت انتخاب کردهاند؛ آنان که واژه را به خون آغشتهاند تا فریاد مظلومیت را در زمانهها طنینانداز کنند. تاسوعا و عاشورا اگر در میدان کربلا رقم خورد، روایت آن، در میدان قلم ادامه یافت. اگر زینب (س) در شام با صدای خود تاریخ را شکافت، امروز این ما هستیم که باید با نوشتن، مانع تحریف و فراموشی آن حقیقت شویم.
قلم اگر در مسیر نباشد، جذاب نیست و حوادث امروز اگر روایت نشود به فراموشی سپرده میشود. اینجاست که نقش نویسنده معنا پیدا میکند. آنها که زبان نوحههای مادربزرگها را میشناسند، آنها که طنین سینهزنی شب تاسوعا را در دل تاریکی شنیدهاند، آنها که هنوز روایتهای عاشورایی را در گویشهای محلی سینهبهسینه نقل میکنند.
و اینجا به نظر میرسد که ادبیات آیینی بومی، سرمایهای است که اگر امروز بهدست قلم سپرده نشود، فردا در غبار خاموشی گم خواهد شد.
نقالیها، نوحههای محلی، اشعار تعزیه، مرثیههای ترکی، کردی، بلوچی، کرمانجی، عربی، گیلکی و لری… همه و همه گنجینههایی هستند که قلم امروز باید از آنها حراست کند. چه بسیار نوحههایی که در وصف حضرت عباس علیهالسلام، در کوچههای خراسان شمالی، لرستان، یا آذربایجان زمزمه میشوند اما تاکنون بر کاغذی ننشستهاند.
روز قلم در تاسوعا، ما را متذکر میکند که «نوشتن» تنها تولید محتوا نیست، بلکه احیای معناست. نویسنده، چه رمان بنویسد، چه یادداشت، چه گزارش و چه مرثیه، اگر در مسیر بیداری نباشد، قلمش نقش شمشیر دشمن را بازی خواهد کرد؛ زخمی نه از سر آگاهی، بلکه از ناآگاهی میزند و در سوی دیگر، نویسنده متعهد، با نگاهی عاشورایی، حتی اگر یک واژه بنویسد، میتواند بیدارگر باشد، چون حنجرهای در کربلا است.
همزمانی امروز ما را به بازاندیشی دعوت میکند که در میان این همه محتوا، اینهمه متن، اینهمه صدا، جای حقیقت کجاست؟ جای ایمان، ادب، حماسه و صداقت در واژههای ما چقدر محفوظ مانده است؟ چه خوب است که امروز، در سایه نام «قلم» و در پرتو حماسه «تاسوعا»، دوباره پیمان ببندیم که نوشتن را جدی بگیریم؛ نه فقط برای نشر، بلکه برای نجات.
سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محمدرضا مهدیزاده، مدیر ارشد بازاریابی و فروش صنعت چاپ: وقتی واژه «چاپ» به گوش میرسد، نخستین تصویری که در ذهن بسیاری شکل میگیرد، کتابها، روزنامهها یا برگههای تبلیغاتی است. این تصور گرچه نادرست نیست اما تنها بخش کوچکی از واقعیت بزرگتری به نام «صنعت چاپ» را نشان میدهد. در حقیقت، چاپ صنعتی یکی از ستونهای بنیادین اقتصاد جهانی امروز است؛ صنعتی چندوجهی، پیچیده و متنوع که نهتنها نقش مهمی در تولید محتواهای فیزیکی ایفا میکند؛ بلکه ارتباط تنگاتنگی با زنجیرههای تأمین، بستهبندی، تبلیغات، پزشکی، مد و حتی فناوریهای نوظهور دارد.
در جهانی که روزبهروز دیجیتالیتر میشود، ممکن است این پرسش به ذهن خطور کند که آیا هنوز هم چاپ جایگاهی دارد؟ پاسخ این پرسش نهتنها مثبت است؛ بلکه شواهد نشان میدهد صنعت چاپ نهتنها زنده، بلکه در حال بازتعریف نقش خود از طریق فناوریهای نو، مواد جدید و کاربردهای غیرمنتظره است. برای درک عمق و گسترهی این صنعت، ابتدا باید با فرآیندهای مختلف چاپ و گستره متریالهایی که روی آنها چاپ انجام میشود آشنا شویم.
فرآیندهای مختلف چاپ در صنعت
صنعت چاپ دارای طیف گستردهای از فناوریها و فرآیندهای فنی است که بسته به نوع کاربرد، نوع زیرلایه، حجم تولید و کیفیت موردنیاز انتخاب میشوند. در ادامه برخی از مهمترین فرآیندهای چاپی صنعتی را مرور میکنیم:
• چاپ افست (Offset): رایجترین روش برای چاپهای با تیراژ بالا مانند مجلات، بروشورها و بستهبندیهای کارتنی. این روش مبتنی بر سیستم لیتوگرافی و انتقال مرکب از زینک به سطح چاپی است.
• فلکسوگرافی (Flexography): گزینهای محبوب برای چاپ روی مواد بستهبندی منعطف مانند فیلمهای پلاستیکی، لیبلها و بستهبندیهای مواد غذایی. این روش بهدلیل سرعت بالا و سازگاری با سطوح ناصاف شناخته میشود.
• هلیوگراور یا روتوگراور (Rotogravure): روشی گرانتر اما بسیار دقیق که برای چاپ با کیفیت بالا روی مجلات لوکس، بستهبندیهای خاص و دکورهای صنعتی کاربرد دارد.
• سیلکاسکرین یا چاپ مشبک (Screen Printing): تکنیکی انعطافپذیر برای چاپ روی سطوح متنوع، از پارچه گرفته تا شیشه و چوب که کاربرد آن در دنیای مد، هنر و تبلیغات زیاد است.
• جوهر افشان صنعتی (Industrial Inkjet): مناسب برای چاپهای شخصیسازیشده، متغیر و کوتاهتیراژ، بهویژه در لیبلسازی، چاپ بستهبندی دیجیتال و چاپ دادههای متغیر.
• چاپ دیجیتال مبتنی بر تونر (Toner-based): بیشتر در چاپ دیجیتال اداری، کتابهای سفارشی، چاپ تجاری کوتاهتیراژ و برخی کاربردهای هنری استفاده میشود.
• تامپوگرافی (Pad Printing): گزینهای منحصربهفرد برای چاپ روی اشیای سهبعدی، نامنظم و کوچک، مانند قطعات الکترونیکی، خودکار، قطعات خودرو و غیره.
• چاپ انتقال حرارتی (Thermal Transfer): فرآیندی رایج برای تولید لیبلهای مقاوم و چاپ اطلاعات سریالی روی بستهها.
• چاپ سهبعدی (3D Printing): انقلابی در تولید افزودنی که فراتر از چاپ دوبعدی رفته و امکان ساخت اشیاء فیزیکی از صفر را فراهم میکند، از نمونهسازی صنعتی تا پزشکی و معماری.
تنوع زیرلایهها: از کاغذ تا پوست انسان
یکی از ویژگیهای شگفتانگیز صنعت چاپ، توانایی آن در کار با انواع بسیار گستردهای از مواد است. برخلاف گذشته که چاپ محدود به کاغذ بود، امروز زیرلایههایی چون پلاستیک، فلز، شیشه، سرامیک، پارچه، چوب، چرم، مقوا، فیلمهای پلیمری، مواد غذایی و حتی پوست انسان (در چاپهای موقتی یا کاربردهای پزشکی) بهکار گرفته میشوند.
این تنوع باعث شده تا چاپ در حوزههایی مانند بستهبندی هوشمند، طراحی داخلی، پوشاک سفارشی، تبلیغات محیطی، مدارات الکترونیکی چاپی (Printed Electronics)، برچسبهای RFID، تزئینات خودرو، تابلوهای شهری، چاپ پزشکی و بسیاری زمینههای دیگر نقشی حیاتی داشته باشد.
نقش اقتصادی و فرهنگی صنعت چاپ
براساس آمارهای معتبر جهانی، صنعت چاپ سالانه صدها میلیارد دلار گردش مالی ایجاد میکند و میلیونها شغل در سرتاسر جهان بهطور مستقیم یا غیرمستقیم با این صنعت گره خورده است. چاپ بهعنوان بخش پیونددهندهای میان تولیدکننده و مصرفکننده عمل میکند: از بستهبندیهای برنددار که هویت محصول را شکل میدهند، تا تبلیغات چاپی که تصمیمات خرید را هدایت میکنند. حتی در عصر دیجیتال، چاپ همچنان از مزایایی همچون تأثیرگذاری حسی، ماندگاری، قابلیت لمس، تمرکز مخاطب و اعتمادپذیری برخوردار است؛ مزایایی که رسانههای دیجیتال بهسختی قادر به شبیهسازی آنها هستند.
و آینده چاپ: پیوند سنت و فناوری
با ورود فناوریهایی مانند هوش مصنوعی، اینترنت اشیاء، چاپ الکترونیکی و شخصیسازی انبوه، صنعت چاپ در حال پوستاندازی است و باید منتظر اتفاقهای جالبی در این حوزه بود.