
یادداشت؛
از عطش تا آگاهی؛ روزی که تاسوعا و قلم به هم رسیدند
خراسان شمالی- در همنشینی تاسوعا و روز قلم، رسالتی دوباره بر دوش واژه نهاده شده است. امروز، کلمات باید علمدار، سرافراز، استوار و بیمصلحت باشند ؛ همانگونه که عباس(ع) بود، و همانگونه که زینب(س) روایت کرد.
سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - اکرم عباسی: تاسوعا، روز سقای کربلا، روزی که حماسه در لبان تشنه عباس علیهالسلام شعلهور شد و قلم از نوشتن شکوه وفاداری بازماند، دقیقاً روزی که با «روز قلم» همراه شده است و حالا گویی تاریخ، قلم را دعوت کرده تا دوباره از آب و عطش، از وفا و بیقراری، از رشادت و روشنایی بنویسد.
قلم، اگر در دستان حقیقت باشد، شبیه شمشیر عباس برنده، رها و بیمصلحت است و اگر در جوار ظلم باشد، قلم هم میشود نیزهای که بر گلوی حقیقت مینشیند. پس چه نیکوست که روز قلم، بر آستانه تاسوعا آمده تا ما را متذکر سازد که «نوشتن» همانقدر بزرگ که در راه حق مسئولیت دارد.
قلم باید در رکاب حقیقت و نویسنده باشد چه بسیار نویسندگانی که در دل تاریخ، با مرکب اندیشه، نهتنها مسیر تاسوعا بلکه مسیر عاشورا را تفسیر کردهاند؛ آنها که تردید را از جان کلمات بیرون کردهاند و حماسه را از حنجره واژهها فریاد کردهاند.
روز قلم در تاسوعا، یعنی ما وارثان کربلا باید نه از سر شهرت یا تکرار، بلکه از سر تعهد به راه روشن انسانیت بنویسیم. امروز، قلم تنها ابزار نوشتن نیست؛ سلاحی برای ایستادگی، سفیری برای صلح، آیینهای برای فریاد مظلوم است.
عباس علمدار، با دستانی که وفا را معنا کرد به ما آموخت که حقیقت گاهی باید سکوت کند تا فریاد تاریخ شود و قلم، اگر از مسیر همین حقیقت عبور کند، به رسالتی عاشورایی میرسد. چه بسیار نویسندگان و قلمداران در طول تاریخ که چون عباس، از آب گذشتند و دل به آتش زدند؛ واژه را سپر کردند و معنا را به مسلخ بردند تا فقط یک چیز بماند و آن هم حقیقت است.
قلم در قاموس تاسوعا، تنها وسیلهی نگارش نیست؛ آن گاه که شمشیر بر گلوی حسین نشست، قلم در جان زینب شعله کشید؛ آنجا که لشکر ظلم با نیزه سخن میگفت، لشکر نور با روایت زنده ماند. اگر علم بر دوش عباس بود، قلم بر زبان زینب بود؛ و هر دو، وفادار به راهی که به آزادی ختم شد.
ما در روزگار روایتهای سریع و سطحی، در عصر خبرهای بیریشه و قلمهای بیمسیر، بیش از همیشه محتاج معنای تاسوعایی و عاشورایی قلم هستیم؛ محتاج واژههایی که چون نیزه، اما بر مدار روشنگری نه ویرانی باشند؛ قلمهایی که تعهد را فدای سرعت نکنند و مسئولیت را قربانی دیدهشدن نسازند.
همزمانی روز قلم با تاسوعا، یک هشدار است: مراقب باشیم قلممان به شمشیری در دستان ناحق تبدیل نشود و آن زمان که کلمات بیریشه به زبان میآیند، بی آنکه حقیقتی را روایت کنند، فقط تکرار زخم هستندو اما اگر قلم از سر تعهد برخیزد، میتواند حتی تشنگی کربلا را به زندگی معنا کند.
در این میان، وظیفه اهالی قلم آنانی که نه فقط نویسنده که حافظ میراث فرهنگی و شفاهی مردمان هستند بسیار سخت است. چه بسیار نوحهها، مرثیهها، تعزیهها و اشعار بومی که در سینه کوه و دشت، نسلبهنسل منتقل شدهاند اما هنوز بر صفحهای نقش نبستهاند. قلمِ متعهد، همان است که این گنجینه را از فراموشی نجات دهد.
در این روز، باید به یاد بیاوریم که بسیاری از نویسندگان، خبرنگاران و اندیشمندان، در طول تاریخ، هزینه وفاداری به حقیقت را پرداختهاند؛ برخی خانهنشین شدند و برخی چون عباس، ایستادند تا آیندگان بدانند قلم اگر در مسیر خون باشد، ماندگار میشود.
نه تاسوعا فقط روز عباس (ع) است و نه روز قلم تنها به نویسندگان تعلق دارد. تاسوعا روزیاست که وفاداری در قامت انسان قد کشید، و روز قلم، بزرگداشت کسانیاست که به صداقت کلمات وفادار ماندهاند. هر دو، یادآور آن هستند که حقیقت، قربانی گاه در میدان نبرد، گاه در میدان فکر میخواهد.
امروز، نویسندگان این سرزمین، در سایه نام «عباس (ع)» یاد بگیرند که سکوت نیز میتواند صدا باشد؛ اگر به موقع، اگر در جای درست باشد و چه باشکوه است که تاسوعا، نه فقط به عنوان یک مناسبت مذهبی، بلکه به مثابه یک مکتب اخلاقی، در زیست جهان نویسنده ایرانی جاری شود.
یادمان باشد: قلم اگر در مسیر تزویر رود، تیزتر از هر نیزهای خواهد بود. و اگر در مسیر روشنایی حرکت کند، از هر علمداری ماندگارتر خواهد شد.
در طول تاریخ، بسیاری از نویسندگان، خبرنگاران، شاعران و مورخان، قلم را نه به عنوان ابزار، بلکه به مانند یک رسالت انتخاب کردهاند؛ آنان که واژه را به خون آغشتهاند تا فریاد مظلومیت را در زمانهها طنینانداز کنند. تاسوعا و عاشورا اگر در میدان کربلا رقم خورد، روایت آن، در میدان قلم ادامه یافت. اگر زینب (س) در شام با صدای خود تاریخ را شکافت، امروز این ما هستیم که باید با نوشتن، مانع تحریف و فراموشی آن حقیقت شویم.
قلم اگر در مسیر نباشد، جذاب نیست و حوادث امروز اگر روایت نشود به فراموشی سپرده میشود. اینجاست که نقش نویسنده معنا پیدا میکند. آنها که زبان نوحههای مادربزرگها را میشناسند، آنها که طنین سینهزنی شب تاسوعا را در دل تاریکی شنیدهاند، آنها که هنوز روایتهای عاشورایی را در گویشهای محلی سینهبهسینه نقل میکنند.
و اینجا به نظر میرسد که ادبیات آیینی بومی، سرمایهای است که اگر امروز بهدست قلم سپرده نشود، فردا در غبار خاموشی گم خواهد شد.
نقالیها، نوحههای محلی، اشعار تعزیه، مرثیههای ترکی، کردی، بلوچی، کرمانجی، عربی، گیلکی و لری… همه و همه گنجینههایی هستند که قلم امروز باید از آنها حراست کند. چه بسیار نوحههایی که در وصف حضرت عباس علیهالسلام، در کوچههای خراسان شمالی، لرستان، یا آذربایجان زمزمه میشوند اما تاکنون بر کاغذی ننشستهاند.
روز قلم در تاسوعا، ما را متذکر میکند که «نوشتن» تنها تولید محتوا نیست، بلکه احیای معناست. نویسنده، چه رمان بنویسد، چه یادداشت، چه گزارش و چه مرثیه، اگر در مسیر بیداری نباشد، قلمش نقش شمشیر دشمن را بازی خواهد کرد؛ زخمی نه از سر آگاهی، بلکه از ناآگاهی میزند و در سوی دیگر، نویسنده متعهد، با نگاهی عاشورایی، حتی اگر یک واژه بنویسد، میتواند بیدارگر باشد، چون حنجرهای در کربلا است.
همزمانی امروز ما را به بازاندیشی دعوت میکند که در میان این همه محتوا، اینهمه متن، اینهمه صدا، جای حقیقت کجاست؟ جای ایمان، ادب، حماسه و صداقت در واژههای ما چقدر محفوظ مانده است؟ چه خوب است که امروز، در سایه نام «قلم» و در پرتو حماسه «تاسوعا»، دوباره پیمان ببندیم که نوشتن را جدی بگیریم؛ نه فقط برای نشر، بلکه برای نجات.