هنوز در حیطه زبان بیست‌سالگی‌ام می‌نویسم

هنوز در حیطه زبان بیست‌سالگی‌ام می‌نویسم

محمود حسینی‌زاد در گفت‌گو با ایبنا:

هنوز در حیطه زبان بیست‌سالگی‌ام می‌نویسم

محمود حسینی‌زاد، داستان‌نویس و مترجم کشورمان گفت: زبانم طی این همه سال تغییراتی کرده ولی در حیطه زبانی خودم بوده و هنوز در حیطه همان زبان بیست‌سالگی‌ام می‌نویسم.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا محمود حسینی‌زاد زاده ۱۹ فروردین ۱۳۲۵، نمایشنامه‌نویس، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ادبیات آلمانی است که سریال پرمخاطب «زخم کاری» براساس رمان «بیست زخم کاری» وی نوشته شده است. در مقام نویسنده تا به حال چهار مجموعه داستان و یک رمان منتشر کرده و در مقام مترجمی پرکار آثار متعددی از ادبیات آلمانی٬ از جمله نمایشنامه‌های برتولت برشت، داستان‌ها و رمان‌های یودیت هرمان، رمان‌های پلیسی فریدریش دورنمات و داستان‌ها و رمان‌ها و نمایشنامه‌هایی از اینگو شولتسه، پتراشتام، فالک ریشتر و هینر مولر از وی عرضه شده است. در ادامه گفت‌وگوی ما را با این مترجم ایرانی ساکن آلمان به مناسبت زادروزش می‌خوانید.

ادبیات معاصر ایران در سال‌های اخیر با دگرگونی‌های گوناگونی مواجه بوده است؛ از زبان و فرم گرفته تا دغدغه‌های اجتماعی. ارزیابی شما از وضعیت کنونی ادبیات داستانی ایران چیست؟

دگرگونی در زبان نویسندگان طبیعی است. با پیشرفت زمان همه‌چیز پیشرفت می‌کند و متحول می‌شود از جمله زبان، روشنفکر و هنرمند و هنوز هم اگر بخواهیم یکی دو رمان شاخص ادبیات معاصرمان را نام ببریم، مسلماً از کارهای دهه ۴۰ و ۵۰ نمونه می‌آوریم. ادبیات ما سال‌هاست به دلایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در حال گذراندن تجربه است و تا زمانی که نویسنده‌های ما با یک کار شناخته می‌شوند نمی‌توان نظری داد. باید بگذاریم تا نویسنده‌هایی پیدا شوند که در کارنامه‌شان دست کم چهار یا پنج کار درست و حسابی داشته باشند.

به نظر شما، در جامعه امروز ایران، ادبیات داستانی چه جایگاهی دارد؟

جایگاه خاصی ندارد جز شعر که همیشه جایگاه خاص و خوب خودش را دارد، ادبیات منثور جائی پیدا نکرده، نه سیاست این اجازه را می‌دهد و نه اقتصاد؛ سیاست که ممیزی و اقتصاد هم تنگی معیشت دارد.

داستان‌های شما همواره واجد فضایی خاص، گاه سرد و گاه درون‌گراست؛ فضایی که خواننده را به تأمل و سکوت وامی‌دارد. با توجه به این ویژگی، تا چه میزان از فضاهای داستانی شما برگرفته از تجربه زیستی‌تان است؟ و تا چه حد ریشه در نگاه انتقادی یا اجتماعی شما دارد؟

تجربه زیسته یا زندگی هر نویسنده در آثارش نقش دارد و اگر می‌شنویم که فلان نویسنده کاملاً با نظم کار می‌کند و از ساعت ۸ تا ۱۶ بر اساس یک سازماندهی و برنامه خاصی پشت میزش می‌نشیند و می‌نویسد باز هم می‌دانیم که در آن نظم و انضباط تجربه‌ها و دیده‌های نویسنده و زندگی شخصی اش تاثیرگذار است. حالا شاید یکی تجربه‌هایش را پرطمطراق و با جمله‌بندی های طولانی و مفصل بیان کند و نویسنده‌ای دیگر فضایی تجریدی، موجز و خشک خلق کند. من در دسته دوم جا دارم و مایلم تا خواننده و مخاطب در پی بردن به تجربه‌های من در لابه‌لای نوشته‌هایم سهیم باشد.

شخصیت‌های داستانی‌تان اغلب در کشاکش درونی، سکوت و فاصله گرفتن از جهان پیرامون ترسیم می‌شوند. آیا این نوع شخصیت‌پردازی بازتابی از نوعی دیدگاه فلسفی یا روان‌شناختی خاص شما به انسان معاصر است؟

در یک فضای بسته، بی‌تنش و شاید سرد و خشک می‌توان خواننده را واداشت تا حرف اصلی نویسنده را درک کند. وقتی می‌خواهم درباره بارش باران بنویسم اگر در سه صفحه ریزش باران را توصیف کنم جز اینکه خواننده را گیج کنم و وادارم که از دریچه نگاه من باران را ببیند کاری نکرده‌ام. باید در کمترین کلمات بگویم باران می‌آید و خواننده خودش تجربه‌اش را با تجربه من یکی کند. باید مهلتی بدهم تا با هم تجربه‌ای جدید خلق کنیم.

در آثارتان با زنانی مواجه می‌شویم که پیچیدگی روانی دارند و از کلیشه‌های رایج فاصله گرفته‌اند. در خلق این شخصیت‌ها، آیا تلاشی آگاهانه برای ارائه تصویری نو از زنان در ادبیات معاصر بوده است؟

همیشه خواسته‌ام تا شخصیت‌های داستانم چه زن، چه مرد و چه کودک را به گونه‌ای که هستند و ما می‌شناسیم معرفی کنم. اصلاً موافق خلق ابرمرد یا ابرزن نیستم. آدم‌هایی را خلق می‌کنم که دغدغه‌های همه‌مان را دارند و در همین دنیا و جامعه هستند، روی ابرها زندگی نمی‌کنند و دو پای‌شان روی زمین است. بار اضافی به آنها تحمیل نمی‌کنم.

هنوز در حیطه زبان بیست‌سالگی‌ام می‌نویسم

از نخستین داستان‌های کوتاه شما که در مجموعه «سیاهی چسبناک شب» خوانده‌ایم تا آثار متأخرتر، می‌توان نوعی تحول در زبان و نگاه را مشاهده کرد. شما خود این سیر تطور را چگونه تحلیل می‌کنید؟

اولین نوشته چاپ شده از من مقدمه‌ام بر ترجمه «ادبیات از نظر گورکی» بود که سال ۵۷ منتشر شد. هنوز هم وقتی آن مقدمه را می‌خوانم، می‌بینم که زبان من است! حیطه و چارچوب زبان من در آن مقدمه کوتاه با زبان امروزم تفاوت چندانی پیدا نکرده؛ البته که پخته‌تر شده، صیقل خورده، ولی هنوز همان ایجاز و کوتاهی و عدم پایبندی بر قواعد دستوری را دارد. زبان من از «سیاهی چسبناک شب» تا «سرش را گذاشت روی فلز سرد» و «بیست زخم کاری» متحول شده ولی در همان حیطه زبانی خاص خودم بوده و می‌توانم بگویم هنوز در حیطه زبان بیست‌سالگی‌ام می‌نویسم.

شخصیت‌های داستانی شما معمولاً پیچیدگی روانی و چندلایه دارند. اگر امکان داشت یکی از آنها را به دنیای واقعی دعوت کنید، کدام شخصیت را انتخاب می‌کردید و چرا؟

همه‌شان را دعوت می‌کردم. گذشته و تجربه‌ها مهم هستند و پس آن آدم‌ها هم مهم بوده‌اند ولی از نظر احساسی مادرم و پدرم و دو بچه‌ای را که از دست دادم دعوت می‌کردم.

ترجمه ادبی نیازمند تسلط زبانی، ولی بیش از آن، نیازمند درک عمیق از روح اثر است. چه عواملی باعث شد که به‌طور ویژه به ترجمه ادبیات آلمانی علاقه‌مند شوید و این مسیر را برگزینید؟

چون در آلمان درس خوانده‌ام، ترجیح دادم ادبیات آلمانی را ترجمه کنم. از همان جوانی به ادبیات علاقه داشتم و زیاد می‌خواندم لاجرم با رفتن به آلمان با ادبیات آنجا آشنا شدم. زبان آلمانی‌ها، فرهنگ‌شان و محیط زندگی‌شان را می‌شناسم و در مجموع آشنایی با زبان و فرهنگ آلمانی مرا به این سمت سوق داد.

هنوز در حیطه زبان بیست‌سالگی‌ام می‌نویسم

ترجمه برخی متون ادبی به دلیل ساختار زبانی یا فرهنگی خاص، با دشواری‌هایی همراه است. در میان آثاری که ترجمه کرده‌اید، کدام‌یک برایتان چالش‌برانگیزتر بوده و دلیل آنچه بوده است؟

علاقه بسیار زیادم به فیلم و سینما از همان دوران دبستان و نوجوانی باعث شد تا همیشه و از همان زمان به ادبیات روز علاقه داشته باشم. تاثیر ابراهیم گلستان واقعاً برمی‌گردد به سال‌های اول دبیرستان و علاقه‌ام به همینگوی نیز به همان سال‌ها اختصاص دارد. در ترجمه هم از همان دوران دانشجویی سراغ معاصرها رفته‌ام. برای همین در ترجمه در درک اثر، دنیا و فضاسازی نویسنده چالشی ندارم. ادبیاتی که ترجمه می‌کنم از دوران و از آدم‌هایی می‌گوید که می‌شناسم. از میان ترجمه‌های اخیرم نمایشنامه‌ای از هینر مولر بوده که فخامت زبانی خاص آن مرا با چالش مواجه کرد. «فیلوکتت» را هینر مولر براساس نمایشنامه‌ای از یونان باستان نوشته و تلاشش نشان دادن اوضاع سیاسی در آلمان شرقی و تحت حکومت کمونیست‌ها در آن قالب بود. بود. این اثر اولین نمایشنامه از مجموعه بازخوانی‌های هینر مولر از تراژدی‌های یونان باستان با نگاه به وضعیت سیاسی آلمان شرقی است که من در فهم بعضی جاها مشکل داشتم. مشکل بعدی هم زبان والای هیند مولر و نثر شاعرانه‌اش بود. همچنین می‌توانم به ترجمه «اتاق لودویگ» نوشته آلویس هوچنیگ اشاره کنم که به دوران اشغال اتریش توسط نازی‌ها می‌پردازد و ناچار شدم برای ترجمه دقیق اثر چندین بار با نویسنده ملاقات کنم. کتاب چالش‌برانگیز دیگر نیز ترجمه «اورستیا» بود. کارگردان آلمانی پتر اشتاین این نمایشنامه طولانی آیسخلوس را بازنویسی مدرنی کرده و ترجمه‌اش ساده بود یعنی زبان امرزی برای یک نمایشنامه کلاسیک انتخاب شده بود.

برخی نویسندگان معتقدند که ترجمه می‌تواند ناخودآگاه بر سبک نوشتنشان تأثیر بگذارد. آیا شما نیز چنین تأثیری را تجربه کرده‌اید؟ اگر بله، این تأثیر را در کدام جنبه‌ها بیشتر احساس می‌کنید؟

در ترجمه این گونه نیست که کتاب را بخوانیم و بگذریم. با گوشه و کنار متن کلنجار می‌رویم، وارد دنیای ادبی نویسنده می‌شویم و همین روی مترجم تاثیر می‌گذارد. در من نیز کلنجاررفتن با زبان آلمانی که زبانی دقیق با قواعد پیچیده است و تقابل آن با زبان انعطاف‌پذیر و شاعرانه فارسی تاثیرگذار بود.

آثار نویسندگانی چون دورنمات، اشتام و هرمان، از جمله ترجمه‌های مطرح شما هستند. چه وجوهی از سبک یا نگاه این نویسندگان برای شما جالب یا الهام‌بخش بوده است؟

من متنی را ترجمه می‌کنم که دوستش داشته باشم. زبان نقش اساسی دارد و بعد موضوع و من تجربه کرده‌ام که همان صفحه‌های ورودی یک رمان یا داستان می‌توانند روی انتخاب من موثر باشند. ادبیات شعاری و ادبیاتی که باید رمل و اسطرلاب انداخت تا به زوایایش پی برد در حوزه انتخاب‌های من قرارندارند، بلکه به ادبیاتی علاقه دارم که سروکارش با بشر و زندگی واقعی انسان‌هاست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معرفی فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی به زبان انگلیسی

 

انتشارات زبان علم 

حامی کتاب و کتابخوانی 

بجنورد 

خراسان شمالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

داستان خواندنی به قلم نویسنده برجسته سرکار خانم حمیده ایزدی

 

انتشارات زبان علم 

حامی کتاب و کتابخوانی 

بجنورد 

خراسان شمالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فرصت ها و چالش های هوش مصنوعی / به زودی...

 

انتشارات زبان علم 

حامی کتاب و کتابخوانی 

بجنورد 

خراسان شمالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ورود هوشمندانه و عالمانه به دنیای هوش مصنوعی

انتشارات زبان علم 

حامی کتاب و کتابخوانی 

بجنورد 

خراسان شمالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

"کتابی که هوش شما را به چالش می‌کشد؛ سفر به قلب دنیای هوش مصنوعی آغاز شد!"

 

انتشارات زبان علم 

حامی کتاب و کتابخوانی 

بجنورد 

خراسان شمالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

"مغزت رو به چالش بکش! این کتاب، رمزگشای هوش مصنوعی به زبان ساده‌ست."

انتشارات زبان علم 

حامی کتاب و کتابخوانی 

بجنورد 

خراسان شمالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

"دیگران هنوز دنبال فهم هوش مصنوعی‌اند، تو با این کتاب یک قدم جلوتر باش!"

 

انتشارات زبان علم 

حامی کتاب و کتابخوانی 

بجنورد 

خراسان شمالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اسطوره های دوران در این کتاب با زبان شعر معرفی و تجلیل می شوند

 

انتشارات زبان علم 

حامی کتاب و کتابخوانی 

بجنورد 

خراسان شمالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کتابخانه‌های عمومی؛ از نهاد دولتی تا پایگاهی مردمی

کتابخانه‌های عمومی؛ از نهاد دولتی تا پایگاهی مردمی

یادداشت میهمان؛

کتابخانه‌های عمومی؛ از نهاد دولتی تا پایگاهی مردمی

زینب زین‌الدینی پژوهشگر حوزه فرهنگ معتقد است؛ وابستگی کتابخانه‌های عمومی به منابع مالی دولتی، در شرایط اقتصادی فعلی، موجب محدودیت در تأمین منابع مالی پایدار و مانع پاسخگویی کتابخانه‌ها به نیازهای فرهنگی و آموزشی جامعه می‌شود.

سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) _ زینب زین‌الدینی، کارشناس‌ارشد مدیریت فرهنگی و پژوهشگر حوزه فرهنگ و صنایع فرهنگی: کتابخانه‌های عمومی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین ارکان فرهنگی هر جامعه، نقش کلیدی در ارتقای سطح آگاهی، تحصیلات و توسعه فرهنگی ایفا می‌کنند. این نهادها علاوه بر فراهم آوردن دسترسی آسان به منابع اطلاعاتی و کتاب‌ها، به عنوان مکانی برای آموزش، پژوهش و گفت‌وگو در زمینه‌های مختلف اجتماعی، علمی و فرهنگی عمل می‌کنند. وظایف کتابخانه‌های عمومی در جامعه تنها محدود به امانت‌دهی کتاب و منابع اطلاعاتی نیست، بلکه آن‌ها به‌عنوان مراکز فرهنگی و آموزشی می‌توانند در ارتقای سواد اطلاعاتی، ترویج مطالعه، حمایت از پژوهش‌های علمی و تقویت همبستگی اجتماعی مؤثر باشند. همچنین، کتابخانه‌های عمومی با ارائه برنامه‌ها و فعالیت‌های فرهنگی متنوع، بستری برای تعامل اجتماعی، افزایش مشارکت‌های مردمی و رشد فردی و جمعی در جامعه فراهم می‌آورند.

 

کتابخانه‌های عمومی در ایران به‌عنوان مراکزی حیاتی برای ترویج فرهنگ مطالعه و ارتقای آگاهی عمومی شناخته می‌شوند. با این حال، ساختار مدیریتی سنتی این نهادها و وابستگی شدید آن‌ها به منابع و دستورالعمل‌های دولتی، در بسیاری از موارد موجب محدودیت‌هایی در ارائه خدمات و ایجاد نوآوری‌های لازم در این مراکز شده است. این وضعیت به‌ویژه زمانی که نیاز به تغییرات سریع و انعطاف‌پذیری بیشتر در پاسخ به تحولات اجتماعی و فرهنگی احساس می‌شود، به مانعی برای رشد و تحول کتابخانه‌ها تبدیل می‌شود. در این شرایط، تغییر رویکرد کتابخانه‌ها از یک نهاد دولتی محدود به یک پایگاه مردمی با مشارکت فعال افراد و گروه‌های مختلف، می‌تواند نه‌تنها عملکرد این مراکز را بهبود بخشد، بلکه زمینه‌ساز نوآوری و پویایی بیشتر در ارائه خدمات کتابخانه‌ای شود.

 

مدیریت سنتی کتابخانه‌های عمومی، بر مبنای ساختارهای متمرکز دولتی است که در گذشته توانسته است خدمات پایه‌ای را به جامعه ارائه دهد؛ اما با تغییرات گسترده در نیازهای مخاطبان، پیشرفت فناوری‌های اطلاعاتی و تحولات فرهنگی در حوزه کتاب، این مدل مدیریتی به چالشی اساسی برای توسعه کتابخانه‌ها تبدیل شده است. یکی از چالش‌های بزرگ پیش‌روی کتابخانه‌های عمومی، وابستگی آن‌ها به منابع مالی دولتی است. در شرایط اقتصادی فعلی، این وابستگی نه‌تنها موجب محدودیت در تأمین منابع مالی پایدار برای به‌روزرسانی تجهیزات و توسعه خدمات می‌شود، بلکه موجب می‌شود کتابخانه‌ها نتوانند به‌طور مستقل به نیازهای فرهنگی و آموزشی جامعه پاسخ دهند. ساختار مدیریتی متمرکز و وابسته به نهادهای دولتی همچنین باعث کاهش انعطاف‌پذیری در پاسخگویی به نیازهای محلی می‌شود. کتابخانه‌ها در مناطق مختلف کشور با نیازهای متفاوتی مواجه هستند، اما سیاست‌گذاری‌های یکسان مانع از تطبیق خدمات آن‌ها با نیازهای خاص هر منطقه می‌شود. همچنین، تصمیمات متمرکز در بسیاری از مواقع فضای نوآوری را کاهش داده و امکان اجرای طرح‌های جدید و مبتکرانه را محدود می‌کند.

 

به‌طور کلی می‌توان گفت که مدیریت سنتی کتابخانه‌های عمومی با چالش‌های متعددی از جمله وابستگی شدید به بودجه‌های دولتی، تمرکزگرایی در سیاست‌گذاری، ضعف در مشارکت مردمی، کمبود نیروی انسانی متخصص، عقب‌ماندگی در بهره‌گیری از فناوری‌های نوین، کاهش مراجعه‌کنندگان و فرسودگی زیرساخت‌ها مواجه است. برای حل این چالش‌ها، لازم است رویکردهای نوین مدیریتی مبتنی بر مشارکت مردمی، استفاده از فناوری‌های نو، توسعه سیاست‌های ترویجی و بهبود زیرساخت‌های فیزیکی مورد توجه قرار گیرد. تحول در کتابخانه‌های عمومی تنها از طریق تغییر نگاه از یک نهاد دولتی بسته به یک مرکز فرهنگی پویا و مردمی امکان‌پذیر خواهد بود.

 

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، بر اساس آخرین آمار تا پایان بهمن‌ماه ۱۴۰۳، ۳۶۸۵ باب کتابخانه عمومی شامل ۲۸۱۵ باب کتابخانه نهادی، ۸۳۳ باب کتابخانه مشارکتی، ۳۷ باب کتابخانه مستقل و ۱۷۶ باب سالن مطالعه در سطح کشور به ارائه خدمات کتابخانه‌ای می‌پردازد. با این حال، مشکل اصلی کشور در حوزه کتابخانه‌ها در زمینه تجهیز کتابخانه‌ها به منابع جدید، تکنولوژی‌های مدرن و مدیریت مالی مناسب است. بسیاری از کتابخانه‌ها با کمبود بودجه مواجه‌اند که این امر مانع از خرید کتب جدید، تأمین تجهیزات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری مناسب و بهبود خدمات به‌روز کتابخانه‌ها می‌شود.

 

مدیریت کتابخانه‌های عمومی در بسیاری از کشورها به سمت تغییرات قابل‌توجهی حرکت کرده است و کتابخانه‌هایی که با مشارکت مردم و نهادهای غیردولتی اداره می‌شوند، توانسته‌اند خدمات خود را گسترش دهند و به نیازهای متنوع جامعه پاسخ دهند. این تغییر رویکرد از دو جنبه اهمیت دارد: اولاً، کتابخانه‌هایی که با مشارکت جوامع محلی اداره می‌شوند، بهتر می‌توانند برنامه‌های متناسب با نیاز مخاطبان ارائه دهند و ثانیاً، جلب حمایت‌های مردمی و همکاری با نهادهای فرهنگی، امکان توسعه خدمات کتابخانه‌ای را حتی در شرایط محدودیت‌های مالی فراهم می‌آورد.

 

کتابخانه‌های عمومی؛ از نهاد دولتی تا پایگاهی مردمی

 

در سطح بین‌المللی، تجربه برخی کشورها نشان‌دهنده اثرات مثبت مشارکت مردمی در مدیریت کتابخانه‌های عمومی است. در انگلیس، بسیاری از کتابخانه‌های عمومی با همکاری داوطلبان اداره می‌شوند. این داوطلبان در برنامه‌های مختلف ازجمله مدیریت رویدادها، راهنمایی کاربران و ترویج کتابخوانی نقش دارند. در کانادا، مدل کتابخانه‌های جامعه‌محور به‌گونه‌ای طراحی شده است که ساکنان محلی در تصمیم‌گیری‌های کلان و سیاست‌گذاری‌های کتابخانه‌های عمومی مشارکت دارند. ایالات متحده نیز در برخی ایالت‌ها، مدل تعاونی برای اداره کتابخانه‌ها را اجرا کرده است که در آن، بودجه کتابخانه‌ها از طریق کمک‌های مردمی، حمایت سازمان‌های فرهنگی و همکاری با بخش خصوصی تأمین می‌شود.

 

با توجه به تجربیات جهانی برای گذار از یک نهاد صرفاً دولتی به یک پایگاه مردمی، می‌توان راهکارهای مختلفی را در نظر گرفت. یکی از این راهکارها، ایجاد هیئت‌های مشورتی مردمی در کنار مدیریت کتابخانه‌ها است. این هیئت‌ها می‌توانند شامل نمایندگانی از گروه‌های فرهنگی، نویسندگان، ناشران و کاربران فعال کتابخانه‌ها باشند تا در تصمیم‌گیری‌های مرتبط با مدیریت و برنامه‌های کتابخانه مشارکت داشته باشند. تأسیس صندوق‌های حمایتی برای کتابخانه‌های عمومی نیز می‌تواند گامی مؤثر در تأمین منابع مالی پایدار باشد. با ایجاد چنین صندوق‌هایی و جلب حمایت‌های مردمی و سازمان‌های فرهنگی، منابع مالی لازم برای توسعه خدمات کتابخانه‌ها فراهم خواهد شد. علاوه بر این، توسعه برنامه‌های داوطلبانه در کتابخانه‌ها، نظیر اجرای برنامه‌های آموزشی، مشاوره مطالعاتی و کمک در برگزاری رویدادها، می‌تواند ارتباط جامعه را با کتابخانه‌ها تقویت کند. همچنین، افزایش تعامل میان کتابخانه‌های عمومی و مدارس و دانشگاه‌ها، از طریق برنامه‌های مشترک، می‌تواند به افزایش نقش کتابخانه‌ها در زندگی آموزشی و فرهنگی جامعه کمک کند.

 

تمام این فعالیت‌ها زمانی آغاز می‌شود که سیاستگذاران فرهنگی در قدم اول ضرورت وجود کتابخانه‌های عمومی برای همه افراد جامعه را درک کنند و بدانند که هزاران برابر از بی‌توجهی که امروز به کتابخانه‌های عمومی می‌شود، فردا باید صرف رفع آسیب‌های اجتماعی، مبارزه با مواد مخدر، طلاق، مفاسد اخلاقی و دیگر مشکلات اجتماعی شود. کتابخانه‌های عمومی تنها مراکزی هستند که درهای خود را به روی تمامی افراد جامعه، بدون هیچ‌گونه تبعیضی از نظر مذهب، جنسیت و سن، باز می‌گذارند. این ویژگی منحصر به‌فرد، کتابخانه‌ها را از سایر نهادهای فرهنگی متمایز می‌کند. در حالی که مدارس نقش بسیار مهمی در جامعه دارند، خدمات آن‌ها تنها به دانش‌آموزان محدود است. در مقابل، کتابخانه‌های عمومی فضایی را فراهم می‌کنند که تمام اقشار جامعه می‌توانند از آن بهره‌مند شوند. به همین دلیل، ضروری است که توجه بیشتری به این نهاد فرهنگی مبذول شود، چرا که کتابخانه‌ها می‌توانند در پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی و ارتقای سطح آگاهی عمومی نقشی حیاتی ایفا کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰