![روایتی از مصائب کتابخوانی در روستای دورافتاده بلوچستان/ از کتابخانه سیار شتری تا کسب عنوان دوستدار کتاب روایتی از مصائب کتابخوانی در روستای دورافتاده بلوچستان/ از کتابخانه سیار شتری تا کسب عنوان دوستدار کتاب](https://media.ibna.ir/d/2025/02/12/4/1400173.jpg?ts=1739342490000)
در گفتوگو با ایبنا مطرح شد؛
روایتی از مصائب کتابخوانی در روستای دورافتاده بلوچستان/ از کتابخانه سیار شتری تا کسب عنوان دوستدار کتاب
سیستان و بلوچستان- عبدالقادر بلوچ، یکی از مروجان با انگیزه کتابخوانی در روستای وشنام دری سیستان و بلوچستان است که فعالیتهای او کودکان و نوجوانان روستا را در مسیر کتابخوانی قرار داد و به واسطه این فعالیتها، روستای دورافتاده و محروم خود را به روستای دوستدار کتاب تبدیل کرد.
سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): عبدالقادر بلوچ، مروج کتاب و مسئول کتابخانه عمومی و ترویج کتابخوانی لیلامهر در روستای دوستدار کتاب وشنام دری است که آوازه فعالیتهای ترویجی او در بین فعالان عرصه کتاب پیچیده است.
این مروج با انگیزه اتفاقات خوبی را در حوزه کتاب و کتابخوانی در یک روستای محروم رقم زده که بخشی از این فعالیتها را در گفتوگوی ایبنا با وی میخوانید.
- چه انگیزه و عامل درونی در شما وجود داشت که تصمیم به فعالیت در حوزه کتاب گرفتید؟
تا زمانی که در دوره ابتدایی و راهنمایی درس میخواندم، مفهوم کتاب برایم فقط و فقط کتابهای آموزش و پرورش و مدرسه را شامل میشد. نه تنها من بلکه تمام بچههای روستاهای منطقه هم چیزی از کتاب نمیدانستند و کتاب را صرفاً کتاب درسی میدانستند. تا اینکه زمانی که سوم راهنمایی بودم در سفری به شهر چابهار با کتابهای غیردرسی و داستانی آشنا شدم که برایم بسیار دلنشین و جذاب بود. همانجا این به ذهنم خطور کرد که دلیل مهمی که بچههای روستا از کتاب دلزده میشوند، تکراری بودن و خسته کننده بودن کتابهای درسی است که حتی موجب ترک تحصیل آنها در مقاطع مختلف میشود. از طرفی راه مناسبی بود تا دختران روستا که به دلیل مسائل فرهنگی بسیار سخت به تحصیل ادامه میدادند و بسیاری از حتی راهی مدرسه نمیشدند، دورادور جذب کتاب و سوادآموزی شوند. اینجا بر خود لازم دانستم که آستینها را بالا بزنم و بهصورت خودجوش فعالیتهای کتابخوانی را شروع کنم که با خریدن چندجلد کتاب داستانی و بلندخوانی آن برای کودکان به هدف رسیدم.
- به نظرتان تجربههای شما در امر ترویج کتاب و کتابخوانی میتواند حامل چه پیامهایی برای مسئولان فرهنگی کشور باشد؟
نزدیک به یک دهه است که در این حوزه فعالیت دارم. طرحهای کتابخوانی اعم از باشگاههای کتابخوانی در مدارس، مساجد، خانه، مهد کودکها و.... طرح جشنواره روستاهای دوستدار کتاب و همچنین پایتخت کتاب طرحهای خوبی بودند که چندین سال توسط علی اصغر سید آبادی و ابراهیم حیدری دفتر مطالعات اجرا میشد. اینها طرحهای خوبی بودند که بازخوردهای بسیار خوبی داشتند. امیدوارم این طرحها در این دولت هم به جد پیگیری و اجرا شوند چون برای کتابخوان کردن بچهها و حتی بزرگسالان منطقه غیر از این طرحها هیچ برنامه و طرح دیگری موفق نبوده. امروز اگر کتابخانه روستایی و.... داریم مدیون اجرای این طرحها هستیم.
- احساس شما در مواجهه با کودکان و نوجوانانی که در طرحهای ترویج کتاب با آنها روبهرو میشوید، چیست؟
سعی میکنم بچهها در گفتوگوی کتابها مشارکت داشته باشند و بلندخوانی کنند و در مورد کتابها بپرسند و خود کودکان و نوجوانان این حرکتهای فرهنگی و کتابخوانی را از نزدیک میبینند و از همین الان خودشان ترویجگر کتاب هستند و با هم در مورد کتابی که میخوانند، صحبت میکنند و کتاب را به هم سن و سالهای خود معرفی میکنند. وقتی من این حرکت را از بچهها میبینم خیلی خوشحال میشوم و اینکه تلاشهایم تا به این حد جواب داده برایم بسیار دلنشین است و باعث ایجاد امید و انگیزه برای حرکتهای بعدیام میشود.
- آیا مقاطعی بوده که از کار خود ناامید شده باشید؟ عامل دوام اراده و امیدواری شما در اهتمام به ترویج کتاب چیست؟
در همان اوایل وقتی علاقهام به برنامههای کتاب و کتابخوانی را به اهالی روستا ابراز کردم، بیشتر مردم مرا سرزنش میکردند که اینجا چه کسی کتاب میخواند و کتاب خواندن اصلاً چه فایدهای دارد.
شروع کردم به نامه نگاری به اداره کتابخانه نهاد و ادارههای مربوط به این حوزه. پس از مدت بسیار زیاد و تلاش و پیگیری دیدم در این مسیر امیدی نیست. این بود که خودم با چند کتاب زیر یک درخت شروع به فعالیتهای کتابخوانی کردم. وقتی با استقبال و ذوق و هیجان بچهها مواجه شدم، از اینکه میدیدند غیر از کتابهای مدرسه، کتابهای دیگری هم وجود دارد و هر روز تعداد مراجعه و استقبالشان بیشتر و بیشتر میشد و در گرمای تابستان زیر آفتاب اذیت میشدند، تصمیم گرفتم برایشان جایی تهیه کنم. یک اتاق مخروبه و متروکه در دل روستا قرار داشت که متعلق به مخابرات بود و با آمدن موبایل بلااستفاده مانده بود. آن را زنگ آمیزی کردم و فعالیتهای کتابخوانی را در این مکان شروع کردم و کمکم دایره ارتباط خود را با نویسندگان حوزه کودک و نوجوان بیشتر و بیشتر میکردم و فعالیت کتابخوانیام را در صفحه اینستاگرام کتابخانه منتشر کردم و کمبودها را ذکر میکردم. افرادی که در این حوزه فعالیت داشتند کمک و همکاری میکردند. کمکم با ناشران این حوزه دایره ارتباطم قوی و قویتر میشد و روز به روز تعداد کتابها افزایش پیدا میکرد. در آن زمان بچهها بخاطر نداشتن اعتماد به نفس، برایشان خیلی سخت بود جلوی دوربین بیایند و نمیتوانستند کتاب را روانخوانی کنند. این فعالیتها را بصورت مداوم پیگیری کردم تا اینکه روز به روز بهتر شدند.
یکی از دوستانم خانم دانش منش به من پیغام دادند که خیلی علاقه دارند با بچهها کار کنند ولی امکان کلاس حضوری هم ندارند. این بود که به فکر کلاس آنلاین افتادم. به نظرم این اولین باری بود که چنین طرحی اجرا میشد و خوشبختانه توسط کتابخانه ما اجرایی شد. قبل از کرونا با نبود امکانات کافی و با موبایل، به سختی کلاس آنلاین هنر برای بچهها برگزار میکردیم تا زمانی که کرونا دنیا را تهدید کرد. نویسندگان هم چارهای جز ادامه کارهای خود بصورت مجازی نداشتند و این باعث شد که برای ما اوضاع بهتر شود چرا که دایره کلاس آنلاین را گسترش دادیم با نویسندگان بسیاری در این حوزه ارتباط برقرار کردیم و بچه ها را با نویسندگان این حوزه مرتبط کردیم.
روز به روز اعتماد به نفس بچه ها بالا میرفت. در این میان از مسئولان شهرستان چابهار دعوت میکردم به روستا بیایند و خود بچهها مطالبه گری میکردند. در این میان دختران بازمانده از تحصیل به تحصیل بازگشتند شروع به تحصیل کردند. اکنون دختران روستا مدرک دیپلم میگیرند و راهی دانشگاه میشوند و روز به روز تعداد کتابهایمان بیشتر و بیشتر میشد بهطوریکه مازاد آن و کتابهای تکراری را برای روستاهای دیگر میفرستادم تا بلکه یک کتابخانه روستایی در یک نقطه دیگر این استان و شهرستان راه اندازی شود.
همچنین کتابخانه مدرسهای راه اندازی کردیم و تا جایی که میتوانستم در به اشتراک گذاشتن تجربیاتم و مرتبط کردن افراد در روستاهای همجوار و حتی دورتر کشور با ناشران و خیران حوزه کتاب کوتاهی نمیکردم تا اینکه این حرکت فرهنگی در آن منطقه ها هم شروع شود. الان من تنها نیستم و یک شبکه کتاب در ایران راه اندازی شده است که با هم دیگر ارتباط داریم و به یک دیگر کمک و همکاری میکنیم.
در ضمن طرح کتاب سیار شتری را برای اولین بار در ایران راهاندازی کردیم که این طرح استقبال خوبی داشت. روستای ما (وشنام دُرّی) بعنوان روستای دوستدار کتاب در کشور شناخته شده و این روستا یک الگو در این حوزه در کشور شناخته می شود.
- به نظر شما در استان سیستان و بلوچستان که محرومیتهایی در برخی مسائل معیشتی وجود دارد، مروج کتاب بودن شامل چه مصائب و مشکلاتی است؟
مروج کتاب بودن در استان ما مثل خیلی از چیزهای دیگر و حتی بیشتر مصائب و سختیهای خودش را دارد. بخاطر نبود امکانات اولیه، نبود کتابفروشیها، سطح درآمد پایین خانوادهها و اختصاص ندادن بودجه توسط مسئولان کار را برای مروجان کتاب بسیار سخت میکند و تا الان تک تک کتابها و امکاناتی که در کتابخانه گردآوری شده و حتی ساخت ساختمان کتابخانه به یاری خیران بوده و متاسفانه هیچ بودجهای به این امر اختصاص داده نشده است.