آموزش زبان فارسی را نمی‌توان به آموزش تعدادی واژه تقلیل داد

فرهنگ و زبان فارسی در تونس در گفت‌وگو با عبدالله آلبوغبیش؛

آموزش زبان فارسی را نمی‌توان به آموزش تعدادی واژه تقلیل داد

آموزش زبان در دانشگاه‌های کشورهای میزبان را نمی‌توان به آموزش شماری واژه یا جمله تقلیل داد؛ چون چنین کاری را مؤسسات مختلف آموزش زبان هم می‎توانند انجام دهند و امروزه با توجه به پیشرفت ابزارهای دیجیتال آموزش زبان، افراد علاقه‌مند می‌توانند به طرق متعدد و گوناگون زبان‌های مختلف از جمله زبان فارسی را یاد بگیرند. بنابراین آموزش زبان در دانشگاه‌ها منحصر به آموزش زبان نیست بلکه در پیوند با فرهنگ است و اساساً، آموزش زبان در دانشگاه هرگز نمی‌تواند منفک از مباحث تمدنی، فرهنگی، ادبی و باورشناختی باشد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا تونس از کشورهایی است که در سال‌های اخیر شاهد افزایش توجه دانشجویان آن به زبان فارسی بوده‌ایم. آموزش زبان فارسی در کشور تونس، به‌صورت نظام آموزشی رایج سالی واحدی است و بنابراین، دانشجویانی که زبان فارسی را به عنوان زبان دوم انتخاب می‌کنند ملزم هستند طی دو نیمسال روند یادگیری زبان فارسی را دنبال کنند. برخی از دانشگاه‌ها نیز درس زبان فارسی را در سال دوم ارائه می‌دهند و در صورت حضور استادی از وزارت علوم کشورمان در آن دانشگاه‌ها، زبان فارسی را در سال سوم نیز ارائه می‌دهند و دانشجویان در چهار نیمسال زبان فارسی را می‌آموزند. گفت‌وگویی که می‌خوانید، گفت‌وگویی است با عبدالله آلبوغبیش، دانشیار دانشگاه علامه طباطبائی و استاد اعزامی زبان و ادبیات فارسی و ایرانشناسی وزارت علوم به دانشگاه‌های تونس، درباره فرصت‌ها و ظرفیت‌هایی که برای آموزش زبان فارسی در کشور تونس وجود دارد.

زبان فارسی چه ارتباط و پیوندی با زبان عربی در کشور تونس دارد؟

زبان فارسی و فرهنگ ایرانی از دوران کهن و از همان سال‌های نخست ورود اسلام به قاره آفریقا وارد بخش‌هایی از این قاره شد و به طور مشخص در کشورهایی نظیر تونس و الجزایر حضور قابل توجهی یافت. در واقع، ورود مسلمانان به رهبری عقبه بن نافع در قرن اول هجری در سرزمین تونس که در آن زمان با نام افریقیه شناخته می‌شد، زمینه و بستر ورود زبان فارسی به تونس را نیز فراهم ساخت؛ چرا که شمار زیادی از سربازانی که به همراه عقبه بن نافع برای فتح این سرزمین‌ها آمده بودند تباری ایرانی داشتند و در آن دوران با نام خراسانی از آنها یاد می‌شد. این افراد که هم سرباز و هم فرمانده نظامی بودند توانستند تأثیرات فرهنگی و زبانی نسبتاً زیادی در تونس و الجزایر بر جای گذارند.

عامل دیگر ورود و گسترش زبان فارسی به سرزمین‌های شمال آفریقا، بیش از آنکه عاملی سیاسی یا دینی باشد عاملی تجاری و اقتصادی و مشخصاً مربوط به تجارت کاغذ از ایران کهن به شمال آفریقا و از جمله تونس بود. در واقع، کیفیت مطلوب کاغذ سمرقندی در دوران اسلامی باعث می‌شد این نوع کاغذ به دیگر سرزمین‌ها صادر شود و یکی از مقاصد تجاری صادرات این کاغذ شمال آفریقا بود. مسیر طی شده برای انجام این صادرات نیز حرکت از سمرقند به سوی ری، بغداد، شام یا همان سوریه امروزی و سپس قاهره و طرابلس و در نهایت افریقیه یا همان تونس امروزی بود. به موازات حرکت کاروان‌های تجار در این مسیر طولانی، برخی از واژگان تجاری فارسی نیز به آن سرزمین‌ها راه می‌یافتند.

علاوه بر این دو عامل، عامل سوم محصول گسترش واژگان فارسی در نظام حکمرانی و فرهنگی خلافت عباسی بود. همان‌طور که می‌دانید، به موازات گسترش فرآیند تدوین و ترجمه در دوره خلافت عباسی، آثار ادبی و علمی متعددی تألیف یا ترجمه شد و میزان زیادی از واژگان فارسی معرب شدند و به زبان عربی راه یافتند. بنابراین، روزنه ورود این واژگان به زبان عربی در تونس از طریق کتب تألیف شده عربی و در نتیجه، انتقال آن کتاب‌ها به تونس در آن روزگار بود؛ مثلاً کتاب‌های فارابی، ابن‌سینا یا مثلاً کتاب مفاتیح‌العلوم خوارزمی، همچنین آثار و تألیفات جاحظ بصری نظیر الحیوان و البخلاء. در این بین، شهر قیروان که اولین پایتخت اسلامی در تونس محسوب می‌شود مرکز انتشار و گسترش این واژگان بود و بدین ترتیب، اصطلاحات و مفاهیم علمی، اداری و نظامی ایرانی به تونس راه یافتند. واژگانی نظیر خندق، دیوان، برید، سپاهی، ایوان، طارم و واژگان دیگر.

در کنار این عوامل شاید بشود به حکومت یکی از خاندان‌ها در بخش‌هایی از الجزایر و تونس امروزی در دوران کهن اشاره کرد که برخی مورخان معتقدند آن خاندان تبار ایرانی داشته است. این خاندان با نام بنو رستم یا همان رستمیان شناخته می‌شوند و سرسلسله آنان عبدالرحمن بن رستم است که از نگاه برخی مورخان این رستم همان رستم فرخزاد است. اگر چنین ادعایی از نظر تاریخی دقیق باشد شاید بتوان گفت که بخش دیگری از واژگان فارسی از این طریق به زبان عربی در تونس راه یافتند.

در دوران متأخرتر هم می‌توانیم به دورانی که امپراتوری عثمانی به شمال آفریقا راه یافت اشاره کنیم. با توجه به اینکه این امپراتوری از زبان فارسی بهره فراوان می‌برد بنابراین، به موازات ورود امپراتوری عثمانی به شمال آفریقا و از جمله تونس، واژگان فارسی متأخرتر وارد گویش‌های رایج در این کشور شد.

مجموعه این عوامل باعث شد تا شمار زیادی از واژگان فارسی وارد زبان عربی در تونس شوند که برخی از آنها کهن و برخی متأخرترند.

آیا می‌توانید نمونه‌هایی از واژگان فارسی در عربی تونس را ذکر کنید؟

واژگان فارسی‌ای که در گویش‌های مختلف عربی تونس استفاده می‌شوند عمدتاً دو نوع هستند: واژگانی که علاوه بر تونس در دیگر کشورهای عربی هم استفاده می‌شوند و عمدتاً واژگان مربوط به علوم و دانش‌ها و هنرهای مختلف هستند که زبان عربی آنها را یا از نظر لفظی یا از نظر معنایی معرب کرده است مانند ایوان، طارم، سه‌گاه، پنج‌گاه، دستگاه، دستور، دیوان، برید، بازار و روزنامه که برخی از آنها دیگر لزوماً آن معنای نخستین فارسی خود را ندارند و معنای دیگری یافته‌اند. واژگان دیگری هم وجود دارند که عمدتاً در تونس کاربرد دارند و در دیگر کشورهای عربی کاربرد کمتری دارند مانند سرد که با سکون سین و فتح حرف ر تلفظ می‌شود و به دو معنای سرمای شدید و شبنم استفاده می‌شود. یا واژه خوان که به معنای سفره است و امروزه کلمه خوانی (که البته حرف واو آن هم تلفظ می‌شود) به عنوان نام خانوادگی هم در تونس و هم در الجزایر کاربرد دارد. همچنین، کلمه تارزی که همان کلمه درزی به معنای خیاط است. کلمه شیشمه که همان چشمه است و در معنای شیر آب استفاده می‌شود و از طریق زبان ترکی عثمانی وارد تونس شده است. کلماتی نظیر خرده به معنای ضایعات، دفترخانه، یاسمین، چنگال، سبد و چندین واژه دیگر.

علاوه بر این واژگان، نام‌های ایرانی هم برای افراد استفاده می‌شود مانند شیرین که هم به صورت شیرین و هم به صورت سیرین استفاده می شود؛ یا شهرزاد و شهناز. برخی از نام‌های خانوادگی افراد هم تباری ایرانی دارند نظیر خوانی، گیلانی و کشتبان.

در حوزه دانشگاهی، زبان فارسی چه حضوری در تونس دارد؟

زبان فارسی در کنار زبان‌هایی نظیر اسپانیایی، ایتالیایی، آلمانی و پرتغالی به عنوان یکی از زبان‌های دوم به دانشجویان آموزش داده می‌شود و دانشجویان با انتخاب یکی از این زبان‌ها، دوره‌ای یک تا دو ساله را برای آموزش زبان انتخاب شده می‌گذرانند. در کشور تونس، نظام آموزشی رایج سالی واحدی است. بنابراین، دانشجویانی که زبان فارسی را به عنوان زبان دوم انتخاب می‌کنند ملزم هستند طی دو نیمسال روند یادگیری زبان فارسی را دنبال کنند. برخی از دانشگاه‌ها نیز درس زبان فارسی را در سال دوم ارائه می‌دهند و در صورت حضور استادی از وزارت علوم کشورمان در آن دانشگاه‌ها، زبان فارسی را در سال سوم نیز ارائه می‌دهند و بدین ترتیب، دانشجویان در چهار نیمسال زبان فارسی را می‌آموزند. این موضوع باعث می‌شود تا دانشجویان به میزان بیشتری با زبان فارسی آشنا شوند. طبعاً، چنین رویکردی فرصت مناسبی برای آموزش زبان فارسی و ایرانشناسی و معرفی فرهنگ و ادبیات ایران در دانشگاه‌های تونس محسوب می‌شود.

با این حال، باید به این نکته هم اشاره کنم که در کشوری مانند تونس که آموزش زبان فارسی در قالب یک ماده درسی و نه یک دپارتمان مستقل تدریس می‌شود ما باید نوع نگاه و رویکردمان به مسئله آموزش زبان فارسی کاملاً متفاوت باشد؛ در واقع، ما باید متناسب با هر کشوری، نگاه و رویکرد خاص و متفاوتی به بحث ایرانشناسی و مسئله آموزش زبان فارسی و معرفی میراث تمدنی ایران داشته باشیم. اگر بخواهم روشن‌تر عرض کنم باید بگویم که همه کشورهایی که در آنها زبان و ادبیات فارسی تدریس می‌شود دارای ویژگی واحد و مشترکی نیستند بلکه هر کشوری دارای خصوصیت و ویژگی خاص خود است و نمی‌توان همه کشورها را از یک منظر نگریست. مثلاً اگر در شرق آسیا، کشورهای آسیای میانه، ترکیه، کشورهای شرق مدیترانه و نیز مصر دپارتمان مستقل زبان و ادبیات فارسی وجود دارد و دانشجویان در قالب رشته زبان و ادبیات فارسی به تحصیل و تحقیق می‌پردازند، در مقابل، در برخی کشورها نظیر تونس دپارتمان ویژه زبان فارسی یا ایرانشناسی وجود ندارد و زبان فارسی در قالب بخشی از مواد درسی دانشجویان در دو مقطع کارشناسی یا کارشناسی ارشد تدریس می‌شود. بنابراین، کشورهای میزبان آموزش زبان فارسی یکسان نیستند. به نظر من، در کشورهای گروه دوم باید از استادانی از رشته زبان و ادبیات فارسی یاری گرفت که هم به میزان کافی به زبان کشور مقصد مسلط باشند و هم اینکه ضمن آگاهی از تاریخ ادبی و فرهنگی آن کشور، بتوانند دیدگاه‌ها، ظرفیت‌ها و سنت ادبی و میراث تمدنی و فرهنگی کشورمان را نه فقط در کلاس‌های درس بلکه در قالب سخنرانی‌ها و نشست‌های علمی بیان کنند و بشناسانند. در حقیقت، در چنین کشورهایی باید هر دو مقوله آموزش زبان و برگزاری نشست‌های علمی درباب ایرانشناسی به موازات همدیگر پیش بروند و به همان میزان که بحث آموزش زبان فارسی حائز اهمیت است، گفت‌وگو و برقراری ارتباط با بدنه دانشگاهی و نخبگانی کشور میزبان هم دارای اهمیت است.

همان‌طور که گفتم این مسئله هم تسلط و اشراف به زبان کشور مقصد را ایجاب می‌کند و هم اینکه برخلاف آنچه عموماً تصور می‌شود، موضوع، دیگر آموزش صرف زبانی نیست و از این دایره خارج می‌شود. این نوع نگاه را براساس تجربه تدریسم در دانشگاه‌های تونس عرض می‌کنم. در چنین کشوری علاوه بر آموزش زبان فارسی، برگزاری سخنرانی و مشارکت در نشست‌های علمی اهمیت دارد و از همین رو بود که در خلال یک سال تحصیلی و متناسب با شناختم از دانشگاه‌های تونس، افزون بر برگزاری سلسله سخنرانی‌ها و نشست‌های علمی در دانشگاه‌های تونس درباره کتاب «کلیله و دمنه» و ریشه‌های تمدنی و اسطوره‌ای آن، درباره ادبیات و هنر نگارگری ایرانی و نیز در همایش بین‌المللی روز جهانی زبان عربی شرکت کردم و درباره روابط زبانی و ادبی دو کشور ایران و تونس سخن گفتم. این سخنرانی‌ها و نشست‌ها قرار است ادامه یابد. معمولاً در این نشست‌ها، استادان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی حضور می‌یابند و تبادل دیدگاه‌های علمی انجام می‌گیرد و مستقیماً دیدگاه‌های فرهنگی و ادبی ما به آنان منتقل می‌شود.

آموزش زبان فارسی را نمی‌توان به آموزش تعدادی واژه تقلیل داد

حتی در زمینه کتب تألیفی آموزش زبان فارسی هم این مسئله قابل تعمیم است که هر یک کشور یا هر گروه از کشورها نوع ویژه‌ای از کتاب‌های مربوط به آموزش زبان فارسی را می‌طلبند و نمی‌توان یک کتاب واحد را در همه کشورها تدریس کرد. خصوصیت‌های متنوع فرهنگی، زبانی و اجتماعی کشورهای هدف ایجاب می‌کند که کتاب‌های آموزش زبان فارسی نیز متنوع باشد.

کشور تونس ویژگی خاص دیگری هم دارد و آن لهجه و گویش خاص مردم این کشور است که به علت دوری از کشورهای شرق مدیترانه و درآمیختگی با زبان‌های ترکی و کشورهای اروپایی، گویش پیچیده و دشواری دارد و در نتیجه، استادی که مسئولیت تدریس در این کشور یا کشورهای مشابه آن را برعهده می‌گیرد باید تسلط کاملی به زبان عربی داشته باشد تا بتواند با دانشجویان و استادان ارتباط برقرار کند وگرنه صرف آشنایی با زبان عربی یا با یکی از لهجات زبان عربی کفایت نمی‌کند؛ در این بین، تسلط به دو زبان انگلیسی و فرانسوی هرچند می‌تواند راهگشا و کمک‌رسان باشد اما به علت نوع نگاه نسبتاً منفی دانشگاهیان این کشور به زبان‌های غربی و چرخش بیشتر مردم تونس به زبان عربی در سنوات اخیر و از طرف دیگر به علت اینکه ایران را کشوری مسلمان می‌دانند انتظارشان از استاد زبان فارسی آن است که به زبان عربی مسلط باشد. بنابراین، مناسب‌ترین راهکار همان تسلط به زبان عربی است. به همین دلیل است که بر ضرورت توجه به خصوصیت‌های ویژه هر کشور در هرگونه تصمیم‌گیری مربوط به این مسائل تأکید دارم.

فایده برگزاری چنین نشست‌ها یا سخنرانی‌هایی چه می‌تواند باشد؟

چنین نشست‌هایی ماهیتی دو سویه دارند و لزوماً این طور نیست که شما به عنوان سخنران، دیدگاه خود را بیان کنید بلکه در مقابل، دیدگاه استادان و دانشجویان را درباره میراث تمدنی کشورتان به طور عام و درخصوص موضوع مورد بحث به طور خاص می‌شنوید و از آن دیدگاه‌ها مطلع می شوید.

طبعاً، زمانی که شما سخن می‌گویید میراث تمدنی و فرهنگی کشور خودتان را به صورتی مستقیم به افکار عمومی و به دانشگاهیان کشور میزبان منتقل می‌کنید و آنان مستقیماً دیدگاه یا مسئله مورد بحث را از همان سرچشمه اصلی آن دریافت می‌کنند و طبعاً چنین چیزی بسیار مناسب‌تر و بهتر خواهد بود تا اینکه فردی بیگانه این مسئولیت را برعهده بگیرد. بنابراین، از طریق ارتباط مستقیم، شما می‌توانید تصویر نادرست یا غالباً مخدوش ارائه شده را اصلاح کنید. در بحث بهره‌گیری از استادان بومی کشورهای میزبان در این زمینه هم باید تلاش شود که انگیزه برگزاری چنین نشست‌هایی در آنان ایجاد شود تا با احساس مسئولیت درقبال این موضوع، کار خود را به همان بحث آموزش زبان فارسی محدود نسازند؛ در عین حال، باید تلاش شود تا آنان تصویر دقیق و روشن و صحیحی از ایران را به مخاطبان ارائه دهند و اطلاعات و داده‌های آنان باید به مقوله زبان فارسی منحصر و محدود نماند و از سوی دیگر، همسوی با چشم‌اندازهای علمی و فکری وزارت علوم عمل کنند. بنابراین، برگزاری این نشست‌ها و گفت‌وگوی مستقیم با دانشگاهیان می‌تواند علاوه بر ارائه تصویری دقیق و درست از ایران، با پدیده ایران‌هراسی نیز که امروزه به شیوه‌های مختلف و با انواع ابزارهای رسانه‌ای و فرهنگی انجام می‌گیرد، مقابله کند.

از طرف دیگر، شما در چنین نشست‌ها و سخنرانی‌هایی از دیدگاه‌های دانشگاهیان کشور میزبان هم مطلع می‌شوید و می‌توانید نیازها، ابهامات، خلأها و کاستی‌ها را شناسایی کنید و به آن نیازها یا ابهامات پاسخ دهید. مثلاً در مواردی می‌دیدم که داده‌ها و اطلاعات دانشگاهیان و نه فقط عموم مردم درباره برخی از مسائل مرتبط با تمدن، فرهنگ یا ادبیات ایران گاه چنان با اصل واقعیت فاصله داشت که بسیار مایه شگفتی می‌شد و طبعاً اصلاح این دیدگاه‌های خطا یا مخدوش تنها از جانب کسی امکانپذیر است که اشراف تام به میراث تمدنی ایران داشته باشد و این میراث را آموخته باشد. به عنوان نمونه عرض می‌کنم؛ مثلاً، در زمینه کتاب کلیله و دمنه و ریشه‌های تمدنی و اسطوره‌ای آن، دانشگاهیان تنها از لایه‌های آشکار و سیاسی این متن اطلاع داشتند و اصولاً وقوفی نداشتند که این اثر نمایانگر بخشی از تاریخ تمدن و گذشته اسطوره‌ای ایران است و صرفاً آن را اثری تعلیمی با ابعادی سیاسی می‌دانستند.

همچنین، در خلال این قبیل نشست‌ها و سخنرانی‌ها، دانشجویان به انجام پژوهشهای پایان‌نامه‌ای و رساله‌ای خود در مقاطع ارشد و دکتری درباره ایران و ایرانشناسی ترغیب و علاقه‌مند می‌شوند و از این طریق، بخشی از پژوهش‌های دانشگاهی کشور میزبان به سوی فرهنگ و ادبیات ایران سوق داده می‌شوند. خوشبختانه، در خلال نشست‌هایی که برگزار شد، دست‌کم سه دانشجو تاکنون موضوعات خود را درباره جوانب مختلفی از فرهنگ و ادبیات ایران انتخاب کرده‌اند و حتی متقاضی عزیمت به ایران در قالب فرصت مطالعاتی شده‌اند.

زبان فارسی چه کاربردی در تونس دارد؟

دانشجویانی که در رشته‌هایی نظیر ادیان تطبیقی، ادبیات و تمدن عربی و نیز رشته‌های علوم اجتماعی تحقیق و مطالعه می‌کنند، برای انجام تحقیقات و پژوهش‌های خود نیاز به مطالعه متون فارسی به زبان اصلی دارند. برای نمونه، در حال حاضر، دانشجویان کارشناسی ارشد ادیان تطبیقی در یکی از دانشگاه‌های تونس برای آشنایی با ادیان شرقی نیاز به منابع ایرانی دارند و بنابراین، آشنایی با زبان، فرهنگ و تمدن ایران یکی از ضروریات تحقیقاتی آنان محسوب می‌شود. همچنین، دانشجویان تحصیلات تکمیلی که در زمینه تصوف و عرفان ایرانی و نیز درباره تشیع یا علوم قرآنی تحقیق می‌کنند برای آگاهی از منابع اصلی مربوط به این حوزه‌های تخصصی نیاز به آشنایی با زبان فارسی دارند.

افزون بر نیازهای علمی دانشگاهی و تحقیقاتی، زمینه دیگری که می‌تواند یادگیری زبان فارسی را ضروری سازد، حوزه گردشگری است که به لطف لغو روادید میان دو کشور، گردشگران زیادی از دو کشور بازدید می‌کنند و این امر ایجاب می‌کند که برخی از افراد آموزش دیده به زبان فارسی در نهادها و مؤسسات گردشگری فعالیت کنند.

تعاملات اقتصادی و تجاری میان دو کشور که در حال حاضر رو به افزایش گذاشته نیز فرصت دیگری برای دانشجویانی است که زبان فارسی را آموزش می‌بینند.

اما صرف نظر از تمام اینها، باید به این نکته اشاره کنم که آموزش زبان در دانشگاه‌های کشورهای میزبان را نمی‌توان به آموزش شماری واژه یا جمله تقلیل داد؛ چون چنین کاری را مؤسسات مختلف آموزش زبان هم می‎توانند انجام دهند و امروزه با توجه به پیشرفت ابزارهای دیجیتال آموزش زبان، افراد علاقه‌مند می‌توانند به طرق متعدد و گوناگون زبان‌های مختلف از جمله زبان فارسی را یاد بگیرند. بنابراین آموزش زبان در دانشگاه‌ها منحصر به آموزش زبان نیست بلکه در پیوند با فرهنگ است و اساساً، آموزش زبان در دانشگاه هرگز نمی‌تواند منفک از مباحث تمدنی، فرهنگی، ادبی و باورشناختی باشد. در نتیجه، استادی که به آموزش زبان فارسی می‌پردازد باید تسلط و اشراف کافی نسبت به مباحثی نظیر تاریخ تمدن و فرهنگ ایران، ادبیات کهن و معاصر ایران، یا مواردی همچون اساطیر و باورهای عامیانه، و نیز شناخت قابل قبولی نسبت به برخی از هنرهای ایرانی نظیر موسیقی، معماری و نگارگری داشته باشد. زیرا، زبان خود یک عنصر بازنمایاننده و معرفی‌کننده است و ابزاری است که معرف و شناساننده هویت تمدنی و فرهنگی یک جامعه است و آموزش زبان فارسی به تنهایی هدف نیست؛ مثلاً نمی‌توان واژگانی نظیر «نوروز»، «انار» یا «خورشید» را آموزش داد اما از سنت‌های فرهنگی ایران دراین باره سخن نگفت. یا استاد درس زبان فارسی در کشور میزبان زمانی می‌تواند ادعا کند واژگانی نظیر ایوان یا دستگاه در موسیقی، اصطلاحات و مفاهیمی ایرانی‌اند که بتواند شناختی درباره معماری و موسیقی ایران و یا راه‌های ورود آن واژگان و اصطلاحات به تمدن عربی اسلامی و به آن کشور میزبان ارائه دهد.

بنابراین، اگر در جایی این مسئله به آموزش واژه و جمله تقلیل داده شد یا مدرس قادر به تبیین مباحث فرهنگی و تاریخی ایران به صورت دقیق و علمی نباشد، باید گفت که چنین رویکردی ضربه و آسیب جدی به سیاست‌های معرفی و گسترش فرهنگ و ادبیات و زبان فارسی وارد می‌کند و باید برای آن تدبیری اندیشید. خوشبختانه، استادان اعزامی وزارت علوم از میان استادان دانشگاه‌های کشور انتخاب می‌شوند و چنین چالشی درخصوص آنان وجود ندارد اما گاه دیده می‌شود که افراد غیرمتخصص صرفاً به اعتبار آشنایی با زبان فارسی شروع به تدریس این زبان می‌کنند اما تسلط کافی به دیگر جوانب و اشتراکات تاریخی و تمدنی و فرهنگی کشورمان با کشور میزبان ندارند. طبعاً چنین وضعیتی علاوه بر اینکه خلأ موجود در آن کشور درخصوص ایران و ایرانشناسی را رفع نمی‌کند بلکه نوع نگاه به فرهنگ و ادبیات ایران و حتی چه‌بسا نوع نگاه به نهاد دانشگاه در ایران را نیز منفی کند.

از طرف دیگر، برقرار کردن روابط فرهنگی و دانشگاهی میان دانشگاه‌ها و وزارتخانه علوم میان دو کشور مبدأ و مقصد امری حائز اهمیت است. در صورتی که وزارت علوم و دانشگاه‌های کشورمان ارتباطی جدی و عمیق با وزارت آموزش عالی تونس و دانشگاه‌های این کشور برقرار سازند می‌توان به تعمیق روابط فرهنگی، ادبی و دانشگاهی میان دو کشور و در وهله بعد به اثرگذاری علمی و فرهنگی امیدوار بود. متأسفانه، در حال حاضر بنا به ملاحظاتی که بیشتر جنبه رسانه‌ای دارند نخبگان دانشگاهی تونس به رغم علاقه‌ای که به ایران نشان می‌دهند شناخت دقیق و کاملی از ایران ندارند و بسیار هم تمایل دارند که اطلاعات بیشتری درباره ایران کسب کنند. عمده داده‌هایی که درباره ایران دارند از منابع غیر ایرانی و عمدتاً فرانسوی و ایتالیایی و گاهی هم سطحی و رسانه‌ای است و از همین رو، گاه دیده می‌شود که اطلاعاتی نادرست درباره حوزه‌های مختلف مربوط به ایران در میان افراد تحصیلکرده وجود دارد. این امر، لزوم توجه به دیپلماسی علمی و ارتباط‌گیری هرچه بیشتر با دانشگاه‌ها و دانشگاهیان این کشور را گوشزد می‌کند و اینکه باید از هر گونه فرصت پیش آمده به منظور ارائه و انعکاس افکار و اندیشه‌های خود بهره‌برداری کنیم تا میدان برای افکار و اندیشه‌های خطا و نادرست باز نشود.

آموزش زبان فارسی را نمی‌توان به آموزش تعدادی واژه تقلیل داد

براساس آنچه بیان کردید به نظر می‌رسد مباحث مربوط به ایران و زبان فارسی در دانشگاه‌های تونس محدود به آموزش زبان فارسی نیست. آیا این برداشتم درست است؟

خوشخبتانه ارتباط و تعامل با رؤسای دانشکده‌ها و مدیران گروه‌ها در دانشگاه‌های پایتخت تونس زمینه‌ای فراهم آورد تا افزون بر زبان فارسی، مباحث ادیان شرقی و مشخصاً ادیان مربوط به ایران کهن و نیز مباحث تصوف ایرانی را به دانشجویان در مقطع کارشناسی ارشد در رشته ادیان تطبیقی درس بدهم. کمااینکه، درس دیگری را با عنوان تأثیر فرهنگ ایران بر تمدن عربی اسلامی در یکی از دانشگاه‌های تونس تدریس می‌کنم و در آن، به دادوستدهای تمدنی فرهنگی ایران و عرب از دوران پیش از اسلام تا سده‌های میانی اسلامی می‌پردازم و طبعاً تنها به مباحث ادبی و زبانی بسنده نمی‌کنم بلکه به مباحث عرفانی، معماری، نقاشی و نگارگری، خطاطی، موسیقی و دیگر حوزه‌ها نیز می‌پردازم.

چالش‌های شما در روند آموزش زبان فارسی چیست؟

طبعاً هیچ فعالیتی چه در امر آموزش و چه در حوزه‌های مختلف دیگر خالی از چالش و مشکلات نیست. در زمینه آموزش زبان فارسی هم چالش‌هایی وجود دارد. مثلاً عمده کتب تألیف شده در زمینه آموزش زبان کمتر ویژگی‌های فرهنگی یا اجتماعی کشورهای مقصد را مورد توجه قرار می‌دهند و گاهی می‌بینیم که کتاب تألیف شده گویی برای مخاطب ایرانی داخل کشور تألیف شده. یا اینکه، به شناساندن ابعاد مختلف فرهنگی یا اجتماعی به واسطه آموزش زبان فارسی کمتر توجه کرده‌اند و در واقع، موضوع زبان و فرهنگ را از همدیگر تفکیک کرده‌اند.

یکی از مسائلی هم که به نظر من می‌تواند بسیار حائز اهمیت باشد و شاید کمتر به آن توجه شده این است که از طریق تعاملات فرهنگی و علمی می‌توان به نحو مطلوب‌تری با دانشگاهیان و نخبگان و با افکار عمومی کشورهای مختلف ارتباط گرفت و چهره مخدوش یا نادرست ترسیم شده درباره ایران را ترمیم کرد. وقوف بر این مسئله مهم باعث می‌شود تا تصمیم‌گیران و متولیان امور توجه بیشتری به موضوع اهمیت اعزام استادان و به شرایط آنان در کشورهای میزبان داشته باشند. این موضوع را هم از جهت ضرورت حمایت جدی‌تر از جهات مختلف عرض می‌کنم.

چشم‌انداز تدریس فرهنگ و ادبیات و زبان فارسی در تونس را چگونه می‌بینید؟

آینده آموزش و تدریس ادب و زبان فارسی و ایرانشناسی در تونس به نوع نگاه ما به چنین مسئله‌ای و نیز به نحوه سیاستگذاری‌ها و عملکرد نهادها و دستگاه‌های متولی این امر در کشورمان بستگی دارد. ارائه حمایت‌های لازم در جمیع جهات، باورمندی به ضرورت آموزش، تدریس، معرفی و گسترش سنت فرهنگی و ادبی کشورمان، شناسایی ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های کشورها متناسب با ویژگی‌های خاص هر کشور و نیز نقش‌آفرینی بیشتر استادان متخصص و مرتبط با این حوزه‌ها جزو الزامات اساسی و بنیادین برای ترسیم چشم‌اندازی روشن برای آموزش زبان و ادبیات فارسی و ایرانشناسی در تونس و در دیگر کشورهای جهان است.

امروزه یکی از ابزارهای بسیار مهم در اثرگذاری اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یک کشور در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی، معرفی فرهنگ و ادبیات آن کشور به دیگر کشورهای دنیاست و با توجه به تاریخ فرهنگی و ادبی و هنری غنی در ایران و با تکیه بر شاعران شاخص و برجسته نظیر سعدی و مولوی می‌توان این اثرگذاری اجتماعی و فرهنگی را تقویت کرد و به موازات آن، با رویکرد ایران‌هراسی موجود مقابله کرد.

 

 

 

 

  •  
  •