سفر نامه مالزی حاصل هفت روز مسافرت نویسنده می باشد که شرح این گشت وگذار با تور از فرودگاه مشهد شروع می‌شود .
جمله «امروز» از«دیروز»یاد می گیریم که «فردا» را چگونه بسازیم نشان ازاین دارد که با کسی روبرو هستیم که تحصیل کرده رشته تاریخ است.

لزوم نوشتن سفر نامه چنین بیان شده اکه وسیله ای است برای سال های بعد خواندن ومرورخاطرات شدن و ازسویی راهنمای خوبی ست برای کسانی که قصد مسافرت به این کشور را دارند.

نویسنده قبل ازسفربا مطالعه سفرنامه ها وکتاب هایی که راجع به مالزی نوشته شده اطلاعاتی جامع وکامل بدست آورده وبا عبارت «انگاربه این سفر نرفته مالزی را دیده ام».

استفاده ازتمام ساعات شبانه روزبا سحرخیزی چهارصبح وبیداربودن تا یازده شب برای به نگارش درآوردن زیبایی های این کشور می آموزد که درمسافرت هرچه بیشترگشت ودیدنی ها را دید بیشترمی توان به جاذبه های شهری پی برد.

تفاوت این سفرنامه با سفرنامه های دیگردراین جاست که فقط به معرفی چند جاذبه فرهنگی وبنای تجاری ، تاریخی نپرداخته بلکه او را چون یک گزارشگردرکوچه وخیابان می بینیم که درحال مصاحبه است.

گفت وگوهایی که هرکدام لایه های پنهان زندگی مردم آن دیاررا بیان می کند.دراین گفت وگوهاست که شهرکوالالامپور
از ابعاد اقتصادی ،سیاسی، اجتماعی ،وفرهنگی به خواننده معرفی می شود.

شاید این کلام ارزشمند
« ای جی فیکری» که فرموده :«زندگی خیلی ها در لابلای کتاب هاست کتاب ها را بخوانید تا قلب‌ها را بشناسید.»درخواندن این سفرنامه به خواننده کمک می کند تا «قلب»ها شناخته شود.

نویسنده سفرنامه یکی ازرموزموفقیت کشورمالزی را دراین عبارت افلاطون می داند که فرموده:
« حاکم باید حکیم باشد یا حکیم باید که حاکم باشد.»

چون حکیمان را برای وزارت خانه ها
انتخاب کردند ، ازآن ها برنامه برای کارهای شان تقاضا کردند بهترین ها را برگزیدند به جایی رسیدند که کشور 24میلیونی مالزی سالانه 24میلیون جهانگرد را پذیراست .

نکته ظریف دراین جاست که ابتدا گردشگری کشوررا تقویت کردند دادن وام ، تبلیغات گسترده مردم را به مسافرت وادارکرد. درپایان هرسفرازمردم خواستند انتقادات وپیشنهادات خود را بنویسند. این نگارش ها ، موردبررسی وآنالیزدقیق قرارگرفت که یک گردشگر به چه چیزهایی نیازدارد، چه جیزهایی آزاردهنده ست .

امروزه یک گردشگرخارجی هیچ مشکلی دراین کشورندارد، اگردرباران های استوایی شدید ، شلواروکفشش خیس شد، هیترهای بزرگ درمکان های تفریحی ، تجاری ، فرهنگی بلافاصله روشن می شوند تا به خشک کردن آنها اقدام کنند. بیش ازنوددرصد مردم به زبان انگلیسی مسلط شده اند که مهم ترین مشکل یک توریست پیداکردن هم زبان بوده وهست.

تاچه اندازه برای مسئله گردشگری تلاش کرده اند که شما به محض سوارشدن به تاکسی ، راننده می پرسد ازکدام کشورآمده اید ؟ به محض این که واژه «ایران»را می شنود باگذاشتن یک سی دی ازموسیقی ایرانی دلت را به کشورت پیوند می زند.

بالاترین نیازیک گردشگر، برقراری امنیت می باشد امنیتی مثال زدنی دراین دیارحاکم است به شکلی که موتورسوار، همسروفرزندش ، کلاه کاسکت خود را روی موتورسیکلت گذاشته ودرپی کارهای روزمره وخرید هستند کسی به آنها نگاه نمی کند.

دختران وزنانی درخیابان تنها ازچهارصبح تا ساعت ها بعد ساعت ده درخیابان تردد می کنند نه متلکی می شنوند نه مورداذیت وآزارقرارمی گیرند.

دربخشی ازسفرنامه نویسنده اشاره به یکی ازشخصیت های مهم این دیاراشاره می کند که بدون اسکورت ، با زنبیلی پلاستیکی برای خرید ضروریات روزانه منزل به شلوغ ترین نقطه شهرآمده است.
نویسنده که فرهنگی بازنشسته می باشد وسالیان سال درس تاریخ تدریس کرده نگاهی تاریخی دارد و به دنبال پاسخ به این سئوال است که «چگونه مالزی در کمترازسی سال چنین رشد وتوسعه ای پیدا کرد؟»

پاسخ دراعتراض جمعی ست که دردهه نود میلادی از ماهاتیرمحمد می پرسند چرا بودجه آموزش وپرورش یک باره جهش فراوانی پیدا می کند که می گوید:«بایدآموزش وپرورش را ساخت تا معلمان جامعه فردای مالزی را بسازند.اگرجوان داری نتوانی جهان داری نخواهیم توانست.»ده سالی نگذشت که به اندیشه ودوربینی ماهاتیرمحمّد آفرین گفتند.

مالزی مسلمان شافعی دارد،هندی ها وچینی ها بامذاهب مختلف درآن جا زندگی می کنند و«زیست مسالمت آمیز»یعنی اینکه درایام خاص مذهبی هرسه قوم اگرعزاداری دارند همه کشورعزادارست واگرجشنی وجود دارد جشن همگان می باشد.

نویسنده به رمزورازاین موضوع باید پی ببرد که چرا کافه رستوران ها ، درگوشه وکنار شهردیده می شوند وهمیشه هم مشتری دارند؟ به سراغ یکی ازرستوران دارها می رود دلیل را صادقانه بیان می کند:«سه دلیل عمده دارد اول اینکه دراین سرزمین تورم وجود ندارد تن ماهی که ده سال قبل خریده ام هنوزهم به همان قیمت می خرم. چون کلی خرید دارم مواداولیه را ارزان تهیه می کنم بنابراین نسبت به خرید شخصی افراد ارزان تردرخواهد آمد .دلیل سوم اینکه اگرغذایی دراین محل پخت می شود عصاره ده ها کیلو مواد اولیه ست که مسلما درمزه غذا اثردارد.شاید یک دلیل اصلی هم اینه که مردم سرزمین من دورهم بودن را دوست دارند هیچ عجله ای برای خوردن ندارند با آرامش کامل ظرف سوپی را که شمع روشنی درزیرش قراردارد میل می کنند.»

سیدی زاده ازهرمکانی درسی فرامی گیرد وباسخاوت دراختیارخواننده قرار می دهد دربازدید ازکارخانه شکلات خلوص شکلات کاکائویی را چنین به نگارش درمی آورد:«فروشنده که خانمی بود وجعبه شکلاتی را بالای سرش گرفته بود بالهجه شیرینی به سبک ایرانی ها تبلیغ می کرد ومی گفت :«دوتابخرسه تاببر»توضیح داد شکلات کاکائویی خالص اگرازدست تان افتاد نباید بشکند.»

کاردرمالزی معنی ومفهومی زیبا دارد ازفروشنده خانمی سئوال می کند درروزچندساعت کارمی کنید وقتی می گوید «هشت ساعت»می پرسد هفت ساعت ونیم کارکرده اید خسته نیستید؟ پاسخ فوق العاده ست :«خسته نیستم ، نیم ساعت دیگه وقت دارم که درخدمت مردم باشم واین کاربرای ما لذت بخشه.»

همیشه خال هایی که هندی روی پیشانی می گذارند برای همه سئوال بوده وهست که چرا به رنگ های مختلف می بینیم . پاسخ را در معبد هندوها (باتوکیو)اززبان یک گردشگردیگر پیدا می کنیم:«

مجردها خال سفید ، متاهلین خال قرمز و شوهر مرده ها خال مشکی. »

چرادرمالزی مسئله فرارمغزها عدد صفر را نشان می دهد؟ پاسخ برمی گردد به خرید اندیشه وارزش کسانی که برنامه خوبی ارائه می کنند. آموزگاری به ماهاتیرمحمد پیشنهاد کرده بود:«برای اینکه فرزندا ن ما برای ادامه تحصیل به انگلستان وآمریکا سفرنکنندکه هم ارزمملکت خارج شود هم خودشان مقیم آنجا شوند ازدانشگاه های آن ها بخواهیم که درمالزی شعبه بزنند. نیمی ازفرزندان ما ونیمی ازجوانان کشوردیگر دراینجا تحصیل کنند.مدرکی که می گیرند مدرک دانشگاهی همان کشورها باشد.»

درمغازه ای که کالاهایی برای جشن تولد و هالووین و... اجناسی را می فروشد با خانمی تایلند روبروست که فرصت را ازدست نمی دهد وازویژگی خاص کشورش سئوال می کند که می شنود:«مردم کشورم هرروزیک رنگ لباس می پوشند مثلا شنبه آّبی ، یکشنبه نارنجی و...زیباست وقتی روزشنبه درخیابان های تایلند راه می روید همه آّبی پوشیده اند وحس وحال خوبی به آدم می دهد.»

اگرقصدمقایسه ایران با مالزی را دارد احساس حقارت نمی کنی ظریفانه وبا کلامی طنزمی نویسد:«چراخیابان های اینجا تا این اندازه تمیزاست مردم چقدرعقده ای هستند که نه می توانند هرروزگردوخاک کفش شان را تمیزکنند ونه توان این را دارند که واکس بزنند وگاهی ممکن است ماه ها بگذرد ویادشان برود که قوطی واکس را کجا گذاشته اند؟!»

قلم نویسنده درنگارش گزارش با «میان تیترهای زیبایی» که انتخاب شده هرخواننده ای را درهفت روزسفربه دنبال خود می کشاند ودرتوصیف مکان ها، چنان قلم فرسایی کرده که می توان آن صحنه ها را به خوبی تصورکرد.

دبیربازنشسته شیرمحمّد برزگر